پسرم، بنویس: وقتی که در معبد اورشلیم بودم و هنوز کودکی بودم، توسط پروردگار آسمان و زمین هشدار داده شدیم که پدرم دنیایی محبوب، سنت ژواکین، زودتر از این به ارث رستگاران خواهد رفت تا با پدران مقدس منتظر آمدن مسیح در دنیا باشند تا جانها را نجات دهند.
در آن لحظه، اگرچه احساس صلح و شادی بزرگ کردم که پدرم مقدس و محبوب ژواکین رستگاری خواهد یافت، قلب بیعیب من ضربهٔ سختی از درد دریافت کرد. زیرا با عشق واقعی دخترانه پدرم مقدس ژواکیم را دوست داشتم. همچنین باعث افسردگی بسیار شد برای من دانستن که مادرم، سنت آنه، تنها در دنیا باقی میماند و هنوز منتظر زمان خود است تا به دیدار پروردگار ابدی برود، و فکر از درد و غمی او شدت نگرانیهایم را افزایش داد. اما او مرا تسکین بخشید پروردگار، گفت که خودش رستگاری پدرم مقدس ژواکیم را به ساعت مرگش خواهد بخشیده و مادرم آنه نیرو لازم برای تحمل درد رفتن پدرم را خواهد داد.
در مورد من گفته شد که او مرا نعمت دیدن، با بینایی عارفانه، مرگ پدرم و توانایی فرستادن فرشتگان نگهدارنده مقدسام، همچنین همه فرشتههای آسمانی که میخواهند، برای کمک به وی و هدایت روح مبارکاش به لیمبو را خواهد داد، جایی که او منتظر آمدن مسیح خواهد بود تا جایزه ابدی خود را دریافت کند.
سپس در دعا شدید و عمیق قرار گرفتم، از پروردگار خواستم پدرم را در آخرین لحظاتش تقویت کند و به وی نعمت پیروزی بر آخرین حملات شیطان و مرگ با صلح را بدهد. پروردگار من را شنید، و وقتی ساعت عالی زندگی پدرم آمد، فرشتگان مقدس آسمان با گردنهای گلهای رنگارنگ و بویایی نزول کردند، و نزدیک تختی که پدرم در آن میمیردند قرار گرفتند، شروع به خواندن بسیاری از ترانهها تسبیح برای پروردگار کردند، برای همه نعمتهایی که بر پدرم نازل کرده بود و برای تمام فوایدش که او را و با وساطتش روی تمامی بشر بخشید. مادر مقدس من آنه اجازه داد تا وی رازی را آشکار کند که از زمانی که مرا باردار شد نگهداری میکرد، یعنی اینکه من دخترم مریم، بدون لکه یا گناه بودم، کسی که باید نجاتدهنده جهان و مسیح منتظر شده باشد، پسر واقعی خدا، بنابراین شخص دوم سهواحد مقدس است که همه نژاد انسانی را رستگاری خواهد داد و برای گناه اولیهٔ پدرانمان آدم و حوا جبران میکند.
بعد آن، دل پدرم یهویاخین که با فرشتگان مقدس آوازهای بسیار و بلند ستایش و شکرگزاری به خداوند برای این نعمت بیقیمت میساختند، از خوشی ناگفتی پر شد.
بعد آن من از خداوند خواستم که اجازه دهد فرشتگان نگهبانم را به جایی که او بود بفرستم تا او را آرامش دهند و بدانند چقدر برای همه آنچه که برای من کردهاست شکرگزار هستم، و چه قدر او را با عشق حقیقی خود میدارم، دختر واقعیاش، و اینکه هر روز زندگیام از او یاد کنم.
این نعمت را از خداوند دریافت کردم، سپس فرشتگان نگهبان مقدس من را فرستادم که به پدرم شتاب کردند و همه کلمات من را برایش منتقل کرده و با نور مبارک او را احاطه میکردند، اگرچه تنها مادرم آن مریم این را دید. بسیاری از پروازهای فرشتهها شروع به نزول از آسمان در همان لحظه کرد تا تالار روشنایی تشکیل دهند که روح مبارک پدرم را به خانهٔ عادلین هدایت کند. سپس دیدم آنچه میگذشت، شیطان و دیگر شیتانیهای جهنم شروع به گفتگو با یکدیگر دربارهٔ آن کردند چه اتفاقی است یا آیا این تغییر خوشبختی در بیابان چیزی جدید نیست یا حتی اگر ماهانه نبودن جهان نزدیک بود. آنها نزد پدرم با غضب رفتند تا او را مورد حمله قرار دهند، ممکن است دلیل رخدادها را کشف کنند، اما فرشتگان مقدس اجازه ندادند که شیتانیها به روح پدرم نزدیک شوند و despite their suspicions, they could not apprehend anything from the MYSTERIES that were going on in those moments, for the Lord did not allow them to know His so Great Designs.
بعد آن، پدر مقدس من پس از دادن آخرین برکت خود به من و خواستن فرشتگان مقدس که او را نزدم ببرند، آرامانه فوت کرد، و روحش توسط تالار بزرگ فرشتهها به لیمبو هدایت شد، جایی که برای پدر نجاتدهنده و فدایی همهچیز منتظر بود. همانطور که او آنجا رسید، آن را به پدران مقدس و پیامبرانی که در آنجا بودند اعلام کرد که دخترش بکره پیشگویی شدهاست که برای جهان نجاتدهنده خواهد آورد و نزدیک به نجات است، که باعث خوشی بزرگ بین آنها شد.
پس گفتم، پسرم، به کل دنیا بگو که اگر کاملاً مطابق با کلام الهی درباره من و مرگ پدرم بودم، از رفتن پدرم رنج نکردم زیرا عشق طبیعی دختر برای او، همچنین عشق فراطبیعی که ما را در چنین بزرگ رازها متحد کرد، دلام را اگرچه خوشحال برای نجات پدرم بود، هم از درد خونین جدا شدن فیزیکی و یتیمی از او پر شد.
پس غم من در ساعت مرگ پدرم را به عنوان قربانی به خداوند تقدیم کردم، برای همه مردان تمام زمانها، تا در لحظه آگونی و مرگشان بتوانند مانند پدرم یک مرگ خوب و مقدس داشته باشند و بدین ترتیب به خوشبختی ابدی برسند. خداوند پاسخ داد که این نعمت را به تمامی کسانی خواهد بخشید که فرمانهایش را با عشق انجام دهند، و در فرزند الهی خود عیسی مسیح ایمان واقعی داشته باشند، و برای من تعظیم حقیقی و عشق داشته باشند. و کسی بودم که توانایی داشتن این نعمتها را به آنها بدهد چنانکه میخواستم آنرا تقسیم کنم.
به دنیا گوی پسرم مارکوس، که این نعمتها را به تمامی کسانی خواهم بخشید که با عشق و تعظیم صادقانه هر روز دردی بزرگ من ناشناخته جهان را یاد کنند، و آنها را با شجاعت بزرگی در رنجشان و صبر بزرگی در آزارشان پر کنم، تا بتوانند همه چیز را غلبه کرده و به آسودگی به سوی Himmel برسند.
به کسانی که این دردی مادرانه بزرگ من را تعظیم میکنند نیز وعده میدهم که با تمام نعمتهای من در ساعت مرگشان کمک کنم، آنگاه آرامشآور و خوشبخت خواهد بود.
برو پسرم، همه چیز اینها را به فرزندانم منتقل کنید، بدین ترتیب مأموریتی خود برای دادن این گنجینهها که من به شما آشکار میکنم به دنیا انجام دهید، تا آنگاه کودکان کوچکام بتوانند با آسودگی نجات و جلال ابدی یابند.
همه را در این لحظه مبارک میکنم".