(گزارش مارکوس) امروز پروردگار با لباس روشن بنفش آمد. چهره او جدی بود. من را فرستاد تا بنویسم: (گزارش مارکوس)
پروردگار مسیح ما
"-دل مقدسم از تلخی و غمی برای آنچه با ظهورات مادر مقدسم در مونتیچیاری انجام شد پر شده است. بله، به دلیل اسقفها، کشیشان و روحانیون که ظاهراتی را در مونتیچیاری تعقیب کردند، پیامهای مادری من جهانی شناخته نشدند. بسیاری از روحها گمشده شدند زیرا پیامهای مادرم، که در مونتیچیاری برای دخترم پیرینا گیللی ظاهر شد، به آنها اطلاع نرسید. دل محبتآمیز مادرم با دیدن اینکه پیامها، دعوتنامهها، اشکها و اندوههای او توسط روحانیت مبارزه میشدند، بیارزش شمرده شدند، انکار شده بودند! چگونه نرم، ترسناک و خستگیبخش ظاهراتی از مادری در مونتیچیاری اطرافشان بود! چه کسلکننده و آرامشآمیز! ایمان ضعیف و بدون تعهد به ظهورات مادر محبوبم در آن مکان چیست! مادرم و پیرینا تنها ماندند، تقریباً هیچکس برای دفاع از آنها پس از ساعت فضل ۱۹۴۷ باقی نماند. فقط بعد از بیستم سال سکوت غیرعادلانه و تنهایی، میتوانست مادری دوباره خود را در فونتانله نشان دهد، به دلیل یک عمل فوقالعادهای که من انجام دادم تا این اتفاق رخ بدهد. و اکنون چه خواهد شد؟ آیا تنها روحهای نرم، ترسناک و خستگیبخش خواهند بود که مادرم را تا آخر دفاع نخواهند کرد? چیست که میگذرد؟ ایمان در اینجا نیز مانند مونتیچیاری کم خواهد بود؟ من از روحهایی خواستار هستم که از آتش پاک دلی مقدس روحالقدس ساخته شدهاند، که با قوت ایمانی واقعی مادرم و حقیقت پیامها را دفاع خواهند کرد; خوشحال است آن روحی که چنین باشد، زیرا خودم نیرو و پاداش او خواهم بود؛ اما واای برای روح ترسناک که در دفاع از مادری و ظهوراتش بیرون نمی�برد، زیرا خودم نام این روح نرم و ترسناک را از کتاب زندگی پاک خواهم کرد. واای برای روح خیانتکار مادرم! بهتر است او متولد نشده باشد! پسر، در اطاعت منحصر بفردت و اختصاصی تو با مادری بمان، چون بدین طریق کاملاً و کاملاً من را نیز اطاعتی میکنی. مارکوس محبوبم، سلام! تو و عزیزانتو را برکت دهم".
(گزارش مارکوس) "سپس پروردگار مرا برکت داد و رفت. چهره پروردگار امروز ترکیبی از غمی و غضب داشت. حتی جراتی نداشتم که چیزی بپرسم. غضب مسیح علیه دشمنان و خیانتکاران مادر مقدساش مقدّس و وحشتناک است!".