ظهورات بانوی ما در ژاکارئی

1991 تا کنون، ژاکارئی، سائوپائولو، برزیل

از هفت فوریه ۱۹۹۱، پروردگار و مریم مقدس روزانه در ژاکارئی، سائو پاولو، برزیل، ساعت شش و نیم بعد از ظهر (زمان برزیلی) ظاهر شده‌اند. مریم قدیس خود را به عنوان ملکه و فرستاده صلح معرفی می‌کند و با یک جوان ۱۳ ساله، مارکوس تادئو تیخیرا، که در آغاز ظهورها فقط ۱۳ سال داشت، برای تبدیل شدن فراخوانی نهایی می‌دهد. او از بسیاری از ظاهرش‌ها، رؤیاهای، آزارهایی از عذاب مسیح، مریم مقدس؛ هدایایی مانند بیناشناسی؛ پیشگویی؛ بوی خوش روغن؛ به دعاهای خود آزادسازی شیطانی و درمان بسیاری از بیماران برخوردار شد. این ظهورها شدت بیشتری در تاریخ کشورمان دارند، و مریم می‌گوید که این آخرین ظاهرش‌ها برای بشریت است.

Our Lady Queen of Peace

چگونه همه چیز شروع شد...

اولین ظهور
پنج‌شنبه، هفت فوریه ۱۹۹۱

در صبح روز هفت فوریه، مارکوس تادئو، یک پسر ۱۳ ساله، به درخواست مادرش برای خریدهای کوچک وارد شهر شده بود و در بازگشت تصمیم گرفت که چند دقیقه‌ای را در کلیسای معصومیت بی‌لکه، واقع در حدود ۴ کیلومتری از خانه‌اش، بگذراند. او احساس کرد باید داخل شود تا دعا کند. بر اساس گفته‌های خود: "من حتی نمی喫دم چه چیزی یک تسبیح است و تنها چیزهایی که می‌دانستم چگونه به آن‌ها دعا کنم، پدرمانه، سلامت مریم و جلال تو بود. من از جایی که خواستار دعای در کلیسا شدیم، و چرا وارد شدم، اطلاع ندارم." او زانو زد و یک دعا کوتاه گفت. پس از پایان دادن، توسط پدیده‌ای عجیب غافلگیر شده و بی‌هوش ماند. اینک کلمات دقیقش:

"من در حال ختم کردن پدرمانه، سلامت مریم و جلال تو بودم که فقط چیزهایی بودند که می‌دانستم چگونه به آن‌ها دعا کنم. ناگهان دست من برای پایان دادن با علامتی صلیب متوقف شد. من جلو را تماشا کردم، باد شروع به وزیدن کرد، یک بادی که لباس‌هایم را لرزاند و فوراً در بالای مذبح نوری مانند کره‌ای روشن‌تر از خورشید دیدیم. احساس کردم روحم از دنیا گرفته شده‌است، بدنم پاسخ نمی�خشده بود، نمی‌توانستم حرکت کنم، حرف زنم، ایستاده باشم یا فرار کنم. نتوانستم ببینم که کسی به من می‌گوید، اما نور را در حال غلبه بر کل مذبح دیدیم. صدایی شنیدم مانند صداهای یک زن بسیار شیرین و نرم:

"پسرم، پسرم! باید خودت را تقدیس کنی. قدسیتی راه دشواری است، اما... پایانش حقیقی و جلال‌آمیز..."

عذوبتهای آن صدا مارکوس را به حیرت انداخت! چنان شیرین بود که نمی�دی می‌دانست زنده هست یا خوابید، روی زمین است یا در آسمان. می‌خواست برای همیشه آنجا بماند و گوشش بدهد! همه چیز برای او بی‌اهمیت شد!

ناگهان نور خاموش شد، همه به حالت عادی برگشتند. نگاه کرد و کسی را که این‌گونه با وی سخن گفته بود در کلیسا دیدنی نبود. شگفت زده شد. چه می‌توانست باشد؟ فقط برای اطمینان خودش قسم خورد هیچ‌کس را خبر نمی�دی بدهد.

مارکوس از چنین بینایی به حیرت افتاده، با ترسی که چیزی ندانسته بود خانه برگشت. آن صدا چه می‌توانست باشد؟ و آن نور، که در این دنیا همتا نداشت؟!

دومین ظهور
سه‌شنبه، ۱۹ فوریه ۱۹۹۱

از آن زمان اولی، چیزی با جوان رخ داد. به‌صورت‌ای بود که احساس می‌کرد مجبور شده و تحریکش برای دعا کردن است. مانند اینکه چیزی او را نگران کرده اما در همان حال یک جو از صلح عمیق، پیش‌تر تجربه نشده، او را فرا گرفته بود. تسبیحی در یکی از جعبه‌های خانه‌اش پیدا کرد و عظیم‌الحجم آرزوی داشت آنرا بگوید، اگرچه دقیقاً نمی�دی می‌دانست چگونه باید انجام دهد، چون تنها چیزی که می‌داند این است که پدرمانو و سلیمانی را چه‌گونه می‌گوید. این بود آرامشی که جسته بود! تشنگیش با دعا کردن تسبیح شفا یافت و صلح و خوشبختی ناپذیرانه‌ای تجربه کرد. از آن پس، تسبیه‌ها و بیشتر تسبیه‌ها بودند، تقریباً تمام روز به‌صورت تحریک شده توسط همان محرک اسرارآمیز بگویدند.

دومین ظهور در سه‌شنبه ۱۹ فوریه ۱۹۹۱ رخ داد. دیدبان مارکوس تادئو می‌گوید:

"هنگامی که تسبیح را بگویدم، پیش روی من در اتاق زندگی خانه‌ام یک نور بسیار قوی دیدم، روشن‌تر از خورشید خود. کاملاً حیرت زده شدم و دوباره مثل 'خودم را فراموش کردم'. فهمیدم این همان نور است که در کلیسا دیده بودم، و پس زمینهٔ نور شکل شخصی ظاهر شد. نزدیکتر آمد؛ او را به‌روزرسانی دید: یک دختر جوان حدود ۱۸ ساله با لباس کمی خاکستری رنگ می‌شد آبی، روبه‌ای سفید برفی، تاجی از دوازده ستاره روی سرش، و کمربند بلند سفید دور کمرش بسته بود. در دست‌هایش تسبیحی از دانه‌هایی روشن و تاباننده بود. هیچ‌گاه زن زیبایی مانند او ندیده بودم. با شیرینی به من اشاره کرد نزدیکتر بیام. نزدیکی نکردم، زیرا ترسیدم. آنگاه او پیش آمد. شجاعت نداشتم چیزی بگویم. خندید، با چشمان آبی نامناسبی که فراموش نشد. سپس احساس شجاعتی برای پرسیدن چیزی کردم. پرسید:

«تو کی هستی خانم؟»

(فقط یک نگاه خنده‌دار)

«آیا می‌خواهی من در این نور با خانم باشم؟ و به زودی، خانمی زیبا لب‌های صورتی‌اش را باز کرد تا به من بگوید:»

«بله، فرزندم، زیرا تو را دوست دارم.... اما نمی喚 می‌خواهم تنها بیایی؛ بسیاری از فرزندانم که آنها را دوست دارم را نیز با خودت آور.»

«به‌درستی، خانمی جوان و روشن‌پرور شروع به نزدیک شدن به من کرد. دل‌من پرشید از هیجان و شوک، چراکه شکل نورانی او رویم خم شد تا مرا بگیره! یک صحنه بی‌نظیر! حتی می‌توانستم ضربان قلب‌اش را حس کنم.»

به‌درستی، خانمی روشن‌پرور از کنارش رفت. اشک‌های عمیق احساسات در چشم‌هایش جاری شد.

پس خانم ناپدید شد. همه چیز پایان یافت، خانمی جوان و روشن‌پرور با خنده ناپدید شد و نور خاموش شد. دل‌اش پر از صلح و عشق عمیقی بود؛ عشق‌ای که در هیچ‌جا روی زمین وجود نداشت. برای ترس از مردم تصمیم گرفت تمام آنچه دیده و شنید را مخفی نگه دارد.»

تریم ظهور
آزمایش آب مقدس

مارکوس این راز را تا زمانی که می‌توانست پنهان کرد. حتی با همه‌ی آن، یک روز بدون کنترل به یکی از خاله‌ها و چند دوستش گفت. آنها نیز برای مدتی مشکوک بودند. در حالی‌که با آنان صحبت می‌کرد، شکی پیش آمد: «و اگر چیزی شیطانی بود؟» بر اساس مشورت برخی افراد، آب مقدس را خانه برد تا بتواند آن «خانمی جوان روشن‌پرور» را به شدت پراکنده کند، اگر دوباره برگردد. تصمیم گرفته بود که آب مقدس پراکند و ببینید آیا چیز خوب یا بدی است. در اوت ۱۹۹۱، هنگامی‌که او مجدداً در منزل خود دعا می‌کرد، شکل نورانی بازگشت و پیش از وی ایستاد. مارکوس روایت کرد:

«هیشتم به زمان کافی داشتم تا شیشه آب مقدس را بگیرم و آنرا بر رویش پراکندم گفتم، 'اگر از خدا است، ماندن! اگر نه، برو!'»

خنده کرد و به من گفت:«

«فرزندم، من شیطانی نیستم. از آسمان آمده‌ام!... »

«خانمی خندید، نگاهش را بالا برد به سوی آسمان و ناپدید شد!»

در آن سال ۱۹۹۱، خانم چند ظهور نداشت. اولین ظاهرشنهایش برای آماده‌سازی منتخب خود برای کارهای بزرگتر در مأموریت‌اش بود. با این اثبات آب مقدس، مارکوس دلش آرام گرفت، اگرچه همیشه می‌دانست که شیطان نیست. اما صامت ماند و منتظر آمدن دیگری از «خانمی اسرارآمیز آسمانی» بود.»

چهارمین ظهور
۱۸ سپتامبر ۱۹۹۱

در این روز سال ۱۹۹۱، مارکوس از مدرسه به خانه آمده بود، حدود ساعت ۲۲:۳۰، زمانی که وارد دروازه خانه خود شد و توسط «خانم اسرارآمیز» شگفت‌زده شد که با لباس سفید کامل، شامل دست‌ها و چهره‌اش، در نور روشن بسیار شدت ظاهر شده‌بود.

شوک خورده بود و از فاصله‌ای ایستاده بود تا به «خانم زیبا» نگاه کند که به او می‌زید. وی حدود ۵ دقیقه آنجا ماند سپس بدون گفتن چیزی ناپدید شد. مارکوس دوباره به خانه خود بازگشت، فکر کردن در آنچه دیده‌بود. با این حال، قلبش از دیدار مجدد با «دختر جوان آسمانی» بسیار خوشحال بود.

پنجمین ظهور
۲۴ دسامبر ۱۹۹۱

در شب کریسمس، در حالی که به خانه خود دعا می‌کرد، خانم دوباره برای مارکوس ظاهر شد. از او خواست تا خودش را وقف قلب پاک مریم کند و زندگی سخت‌گیرانه‌ای با پرستش داشته‌باشد. وی همان‌طور کرد که درخواست کرده بود و تمام عمر خود را به خداوند توسط قلب پاک مریم سپرد. در میان بسیاری چیزهایی که از او خواسته شده، ما رنجیده شدن تلویزیون، رنجیده شدن الکل، شب‌های دیرهنگام، نوشیدنی‌های الماس‌دار، همه شکل‌ها از ناپاکی و غیره را برجسته می‌کنیم.

این «بله» مارکوس به برنامه‌های خداوند برای همیشه بود.

زمان گذشت... هر دو مارکوس، و مردم اطرافش که می‌دانستند، دربارهٔ اینکه خانم نام خود را نگفتند خاموش بودند. مارکوس هیچ راهی نداشت تا بداند آیا مریم مقدس است یا نه، زیرا دیدار او نام خودش را نگفته‌بود. امیدوار بود که در یک موقعیت آینده به وی بگوید؛ از سوی دیگر، برایش این همه بسیار دشواری بود تا فهمد، چون کاملاً بی‌اطلاع دربارهٔ این چیزها درباره خداوند بود.

گروه اول

اولین گروه دعا تسبیح در ۸ سپتامبر ۱۹۹۱ تشکیل شد. حتی بدون دانستن اینکه مریم مقدس است که به او سخن می‌گفت، احساس بسیار بزرگ درونی برای دعا داشت. تنها بعداً فهمید چه چیزی با وی اتفاق افتاده‌است.

این گروه از چند نفر در شنبه‌ها و یکشنبه‌ها، گاهی در خانه‌ای و گاهی در دیگری ملاقات می‌کردند. مارکوس حتی در آن زمان قدرت بزرگ و اثرگذار دعا را می‌دانست، اما همچنین بسیاری رنجها و اشتباهات مردم که ضرورت دعا را نمی�دیده بودند. او سعی کرد به همه نشان دهد مریم مادر محبت‌آمیزی است، پر از لطف و نیکویی. برای بسیاری از کسانی که کلماتش و دعاشان را پذیرفتند، نعمت‌ها بزرگ بود و هنوز امروز بسیاری با آن تصویر کوچک مادونا در دستش و تسبیح وارد خانه‌هایشان می‌شوند. بله، مریم با دو دستان کوچکی و یک دل خواهم‌ورزی برای همه احساس صلحی که او حس کرده بود، به خانه‌ها آمد. اما برای کسانی که رد کردند و گوش نکردند، این کلمات مسیح ارزش دارد: "اما اگر وارد شهر شوید و شما را پذیرفته نشوند، بیرون از خیابان‌هایش بگید: 'همان گرد و غباری که بر شهریت گرفته شده است ما آنرا علیه شماست تکانیده‌ایم؛ اما بداندید پادشاهی خدا نزدیک است. به شما می‌گوم در روزهای آن زمان برای سدوم رفتار نرم‌تر خواهد بود." (لوقا 10:10-12).

با مقاومت برخی، او بدون ترس پیش رفت، ناامیدی نشد و عقب‌نشینی نکرد. بدین ترتیب که حتی در سال ۱۹۹۱، بی‌اطلاع از نام بانوی اسرارآمیز آسمانی، گروهی دعا وجود داشت که توسط روح‌القدس الهام گرفته بود، تحت نظر شیرین مادونا مقدس.

گشایش رویدادها

در سال ۱۹۹۲، بانو دوباره با منتخب خود ارتباط برقرار کرد، اما فقط چند بار. وقتی او از مدرسه در عصر به خانه می‌آمد، آنجا منتظر بود و هنگامی که آخرین دعاهای شبانه‌اش را می‌گفت، چند کلمه برایش گذاشت. اینجاست برخی پیام‌هایی که در این دوره توسط وی داده شد:

مارکوس ۲۰ ساله

ششمین ظهور
۷ مه ۱۹۹۲

پس از پنج ماه بدون هیچ ظاهر شدن، در عصر بانو ظاهر شد و گفت:

"من می‌آیم تا دعاهایی که با عشق انجام شده است را طلب کنم. دعایی که مردان را به فهمیدن عشق هدایت کند..."

هفتمین ظهور
۱۳ مه ۱۹۹۲

ظاهر شبانه. بانو، پر از نور ظاهر شد و گفت:

"نشیند (متمرکز شوید) در دعا، با تودهٔ زندگی..."

هشتمین ظهور
۸ ژوئن ۱۹۹۲

یک بار دیگر بانو به دیده‌بان مارکوس تادیو ظاهر شد و گفت:

«من می‌خواهم تو بیشتر و بیشتر من را دوست داشته باشی، قلبت رو برای من بیشتر و بیشتر تقدیم کنی. خداوند را از همه چیزها بالاتر قرار بده، همیشه ببخشایی و به افندران خودت بیشتر و بیشتر ببخشی...»

گفتارهای داخلی

در این زمان، مارکوس شروع کرد نه تنها ظاهر شدن‌ها را داشته باشد، بلکه گفتمان‌های داخلی هم. در سالی که او روزانه در مدرسه SENAI در سائو ژوزه دوس کامپوس درس می‌خواند بود، یک روز وقتی در کلاس بود فکر کرد: «من شاید ساعت چند است؟» ناگهان صدای درونیش گفتش:

«ده و بیست!»

او با تعجب به خود دید، هیچ چیز را نمی�یداشت و از دوست کنار خودش پرسید که آیا چیزی گفته است. دوستش گفت اشتباه کردی، کسی چیزی نگفته است. سپس دستش رو بالا برد تا جواب یک تمرین بدهد اما صدای درونیش گفت:

«نیازی نیست، تو را نخوانند!»

این بار نمی�یداشتن آن بود. نگران شد و پرسید:

«تو کی هستی که به من می‌گویی؟»

صدا جواب داد:

«برای این لحظه کافی است بدانی که این صدای از خداوند است. در زمان مناسب تو خواهی دانست که من کی هستم...»

دوستان مدرسه‌ای مارکوس شروع کردند رفتارش رو عجیب دیدن و شک کردند چه اتفاق می‌افتد. یکی از آنها مشغول شد تا بداند از مارکوس چی در حال رخ دادن است، و با اصرار دوستش غلبه شده بود همه چیز را به او گفت. آینده‌اش تبدیل خواهد شد چون چیزی که جوانی به او گفته بود.

در وسط کلاس یا وقتی راه خانه می‌رفت صدای درونیش رو پیدا کرد. قلبش این کارها رو خوب نگهداشت، خاصه توصیه‌ای که برای تبدیل شدن دوستانش دعا کند، آن‌ها از ایمانش خنده زده بودند. در حقیقت صدای اسرارآمیز خواست تا روزانه یک «پدرمونوس» و یک «سلام مریم» برای تبدیل شدن دوستان مدرسه‌اش دعا کند، آنها هم اکنون راه‌های مواد مخدری یا جنسیت رو می‌رفتند. با اطاعت توصیه او این دو دعا را هرروز انجام داد.

بعدی اتفاق عجیبی افتاد: دوستانش که دیگر همراهش درس نمی�یداشتن چون فارغ التحصیل شده بودند، وقتی فهمیده بودند که دوستشان همان کسی است که مریم مقدس رو دیده است به خانه مارکوس رفتند، با او دعا کردند و زندگی‌شان رو تغییر دادند.

پس بسیار روشن است که «پدرمونوس» و «سلام مریم» ای که مارکوس روزانه برایشان دعا کرد بر اساس دستور صدای درونیش در تبدیل شدن آنها مؤثر بود. ایمان همه چیز را می‌سازد!

حتی که خود را معرفی نکرده بود، بانوی جوان و روشن‌چهره چند بار در سال بعد ظاهر شد و تدریجاً ترس مارکوس جوان را برطرف کرد. اگر عظمت او از وی می‌ترسید، لطفش بسیار بیشتر او را به خود جذب کرده بود. بدین ترتیب، گفتگوهای دیگر بین مادر آسمانی ما و پسر فقیر جاکارئی برگزار شد.

نهمین ظهور
۹ ژوئن ۱۹۹۲

بانو در شب ظاهر شد، وقتی مارکوس برای خوابیدن دعا می‌کرد، در خانه‌اش. به او گفت:

"دلت را بیشتر و بیشتر به من بده.... بگوید که فرزندانم ادامه دهند تا با عشق و اعتماد دعا کنند؛ امیدی از خدا نبیند!..."

دهمین ظهور
۱۰ ژوئن ۱۹۹۲

بانو به مارکوس ظاهر شد، وقتی او در خانه‌اش دعا می‌کرد، و به او گفت:

"به دل من نگاه کن که با خارها و دردهای احاطه شده است.... رنج‌هایت را در دلم حمل می‌کنم، آنها را برای خداوند در دلم ارائه می‌دهم..."

یازدهمین ظهور
۱۱ ژوئن ۱۹۹۲

روز بعد، عصر، مادر آسمانی دوباره به او با تسبیح نور در دستش ظاهر شد که از دیگر بارها روشن‌تر بود و به او گفت:

"ادامه دادن دعا کردن تسبیح مقدس.... این دعا مورد علاقه من است، زنجیریست که شیطان را باندد و چهره کل جهان را تجدید کند."

سپس ناپدید شد.

دوازدهمین ظهور
۱۷ ژوئن ۱۹۹۲

ظاهر شبانه. بانو با دستش به سمت کلیسا مادر معصومه‌زاده اشاره کرد، جایی که برای اولین بار به مارکوس ظاهر شد، سپس به او گفت:

"می‌خواهم یکدیگر را دوست داشته باشید. بروید به میز اقدس تا غذا ابدی دریافت کنید!..."

سیزدهمین ظهور
۲۹ ژوئن ۱۹۹۲

ظاهر شبانه. بانو تسبیح روشن خود را گرفت و گفت:

"تسبیح باید با پشیمانی همراه باشد! در دل بایستی ندامتی وجود داشته باشد..."

چهاردهمین ظهور
عیسی به شکل یک فقیر ظاهر می‌شود

این ظاهر شدن در شنبه‌ای از اکتبر ۱۹۹۲ رخ داد، اما مارکوس روز دقیق را نمی�د، پس از چهار ماه بدون هیچ ظاهرشنی.

هنگامی که او در صبح زود خانه خود را ترک کرد، شروع به پیاده‌روی در خیابان کرد و تقریباً ۱۵۰ متر بعد، یک شکل عجیب را دید که کنار جاده نشسته بود با سرش پایین. احساسی غریب او را فرا گرفت و اگرچه می‌خواست آنجا توقف نکند و ادامه مسیر دهد، نیرویی غریبی او را مجبور به انتظار ماندن کرد.

غریب سر خود را بلند کرده و به طرف او نگاه کرد. چشمانش آبی تیره بود؛ صورتش آرام اما نشان دهنده رنج بسیار بود. پوشاکش مانند یک لباس تک‌تکه از بالا تا پایین، ساخته شده از پارچه ساده و فقیرانه بدون دوزی یا هرگونه افزودنی دیگر بود. ظاهرش همانند یک مسافر فقیر، خسته و گرسنگ بود.

آدمی اسرارآمیز همچنان به مارکوس نگاه می‌کرد با چنین چشم‌اندازی نفوذکننده که او احساس نرم شدن پاهای خود کرد.

مارکوس جوان اطراف را بررسی کرد تا ببیند آیا کسی دیگر در نزدیکی نیز این آدمی را دیده‌است، اما چه تعجبش بود وقتی برادر یکی از همکلاسی‌هایش پیش روی آن مرد نشسته می‌گذرد و هیچ‌چیز نمیبینه یا توجه نکند.

آدمی همچنان به طرف او نگاه کرد تا اینکه دست خود را بیرون آورد مانند درخواست چیزی. مارکوس از ترس جامد شد، وقتی بعد آن شخصیت ناشناس شروع به ایستادن کرد.

مارکوس چشم‌هایش را در ترس بسته و هنگامی که دوباره باز کرد، دیگر قادر نبود آدمی عجیب را ببینه که تنها چند لحظه قبل آنجا ایستاده بود.

پس یک ماشین از کنار گذشت و به مارکوس صدا زد که نیمه‌عقلش در خیابان‌ای قرار داشت که تا دیدن شکل ناشناس می‌گذشته است.

سال‌ها بعد، مارکوس پرسید از مریم مقدس کیست آن شخص ناشناس بود که دیده‌است؟ مریم به او پاسخ داد:

"آن پسر خداوند من مسیح بود که در شکل یک فقیر ظاهر شد تا همه بفهمند وقتی کسی فقیر بر در خانه‌های شما می‌کوبد، باید هیچ‌گاه از وی بیزار نباشید یا غذا را به او ندهید، چه قدر فقرمند و فقیرانه باشد. هرچه برای فقیران کنید، حقیقتاً برای مسیح انجام دهید..."

این درس ابدی خیریه بود که عیسی و مریم مقدس به مارکوس و همه زائران دادند که به جاکارئی می‌آیند تا تبدیل شوند، تغییر قلب.

خداوندان ملکه و پیام آور صلح برای ما دل پر از خیریه برای همسایه‌هایم بدست آورد. آمین.

پنجاه‌و پنجمین ظهور
۱۹ فوریه ۱۹۹۳

پس چهار ماه بدون ظاهر شدن، مارکوس تادئوس با چند دوست در دعا بود. در میان دعایشان، بانوی جوان از آسمان به او ظاهر شد.

سه بار مارکوس از آن دختر جوان خواست که به او نامش را بگوید. او می‌خندید و هیچ چیز پاسخ نداد.

چهارمین بار، با اصرار بیشتری درخواست کرد. سپس دست‌های خود را باز کرد، خنده‌ای زد و گفت:

"من بانوی صلح هستم!... من مادر عیسی هستم!..."

سپس افزود:

"فرزندان من، می‌خواهم سلامتی را به شما بدم... دعا کنید! دعا کنید! برای گناهکاران آمرزش بخواهید...

با دلتان دعا کنید! خودتان را به خدا و عشقش باز کنید! خوشبخت باشید و صلح در زندگی شما پرورده شود...

سلامتی را درون خودتان کاشتید، و این سلامتی را با دیگران تقسیم کنید... من از توها دوست دارم و می‌خواهم آرامش آسمانی را به توها بدم...

توها را برکت دهم..."

و ناپدید شد.

مارکوس اکنون کاملاً فهمید: بانوی اسرارآمیز، بانوی صلح و مادر خدا بود!

دلش از شادی پرشد!

آن روز همانند ساعت ۹:۳۰ شب، وقتی مارکوس در خانه‌اش تسبیح می‌خواند، دوباره آمد و به او توصیه کرد که با صلح و عشق دعا کند. همچنین وعده داد یک هفته بعد برای گفتگو باز خواهد گشت.

معجزهٔ گل‌های وردی

شبه‌بعد، ۲۷ فوریه، بانوی ما بازگشت و به منتخب خود گفت:

"دعا کنید و صلح را در دلتان بزیند. آنرا درون دل تان کاشتید و با عشق زندگی کنید. وقتی که گمراه شوید، دعا کنید، از نور روح‌القدس بخواهید، انجیل را بخوانید، و همه چیز روشن خواهد شد."

مارکوس پرسید آیا دوباره بازخواهد گشت. او با یک حرکت سرش موافقت کرد. سپس به مارکوس گفت که مردم را مطلع کند که ظاهر شده‌است و چه چیزی می‌خواهد. مارکوس از آنچه مردم ممکن است بگویند ترسید. بانوی ما بعداً به وی گفت:

"پسرم، هفت روز دیگر برو، در طلوع آفتاب به گل‌خانهٔ وردی خانهت، و یک معجزه خواهی دید: کاملاً پر از گل خواهد بود، و این علامتی برای توست که باید به من اعتماد کنید و هیچ چیز را ترس نکن!"

مارکوس به آنچه که او را گفته بود عمل کرد. در طول هفته دعا می‌کرد و اعتماد داشت. جمعه شب، حدود ساعت ۱۱، از مدرسه برگشت و گلیس را بدون گل دید، زیرا باران سنگین بر زمین ریخته بود. اما او اعتماد داشت، وارد خانه شد و شروع به دعای کرد. روز بعد، پنجم مارس ۱۹۹۳، در صبح زود، به سمت گلیس رفت و یک شگفت‌انگیز دید: گل‌های زیبایی با آرمیده بودند!

او مادرش را فراخواند تا نشانه‌ای که دیده بود ببیند. مادر او نگاه کرد اما هیچ چیز را فهمید. اما آنرا بسیار عجیب یافت، زیرا هر روز گلیس را آبیاری می‌کرد و در روز قبل گلی روی آن نبود. چگونه اینقدر گل‌ها بتوانند یک شبه به سرعت رشد کنند و با تمام باران پیش از آن؟

شما فهمیدید! نشانهٔ مریم مقدس بود!

مارکوس آنچه تا آن زمان رخ داده بود را برای خویشاوندانش و همسایگانش گفت. خویشاوندان و همسایان به او بسیار اعتماد نکردند. برخی شروع به نزدیک شدن به او کردند و از او پرسیدند که چه چیزی واقعاً اتفاق افتاده است.

یک بحث بزرگ در محله و شهر آغاز شد. بسیاری بدگویی می‌کردند، بعضی‌ها حمایت می‌کردند.

مریم مقدس شروع به کار بزرگی کرد تا فرزندانش را نجات دهد.

ششم مارس ۱۹۹۳، او دوباره پیش آمد و گفت:

"پسرم، از امروز، هر روز در همین ساعت (۶:۳۰ بعدازظهر) می‌آیم. در این زمان دعا کن...

هر چیزی که به تو آشکار می‌کنم را در دفترچه‌ای بنویس. بدان که دل من تو را برگزیده، برگزیده تا پیام‌برم باشی. از اعلام خواسته‌هایم ترسید.

از آنکه برگزیدگی ام هستی فخر نکن، بلکه... همیشه متواضع و وفادار بمان..."

مارکوس پرسید:

"مادر مقدس، چرا من را که هیچ ثروت نداریم، چیزی خاصی نداریم، و از دیگران برتر نیستم برگزیدید؟"

خداوند پاسخ داد:

"پسرم، تو را برگزیدم زیرا هیچ چیز نیست... هنوز نمی�دی که من ضعفت را برای شکستن قوت و بی‌چیزیت توا برای سرکوب غرور انتخاب کردم؟"

خداوند ناپدید شد، و برای مارکوس سفر بزرگ دیدارهای روزانه با مریم مقدس آغاز شد.

تسویر چهره مریم، ملکه و پیام‌آور صلح، به عجیبی ظاهر شد وقتی که دوربین یک دختر جوان که در ظهور جاکارئی در ۱۵ نوامبر ۱۹۹۴ حاضر بود، خودبه‌خود آزاد شده و دوباره پیچیده شد. آن روز، مریم با دیدن مارکوس تادئو نذر کرد و اشک‌های محبت از چشمش جاری شدند. مادرمان خدا گفت که این چهره مقدس اوست که به ما داده شده تا نشان دهنده عشق مادری‌اش برای هر یک از ما باشد.

گفتار مریم

(۱۸ ژوئن ۹۴ و ۷ ژوئیه ۱۹۹۴) "ظهور فاتیما آغاز است... و این مکان پایان پیام‌های فاتیما است…"

(۲۴ فوریه ۲۰۰۰) "اینجا، در جاکارئی، قلب بی‌داغم، اگرچه با همه مبارزه شده و تعقیب می‌شود (توقف)، TRIUMPH WILL!!!... و رحمت خداوند که مرا به 'این مکان' فرستاده است، پر از نعمتهای و پیام‌ها برای اعطای فرزندان من، در سراسر جهان ظاهر خواهد شد,(توقف) سپس بسیاری خواهند آمد، از شرق و غرب، اینجا، به پاهایش مادر، که همه را دعوت می‌کند تا وارد آشیانه امن (توقف) قلب بی‌داغم شوند…"

(۱۱ ژوئیه ۱۹۹۹) "پس از آمدن پسر من عیسی به دنیا، ظهورهای مرا اینجا در جاکارئی بزرگترین نعمتی است که خداوند به بشریت داده است…"

(۱۱ ژوئن ۲۰۰۰) "ظهورهایم اینجا در جاکارئی، آخرین 'تخته نجات' هستند که خداوند پیشنهاد می‌کند، نه تنها برای برزیل، بلکه... به سراسر جهان... اگر آنها را رد کنید، خود نجاتتان را رد خواهید کرد…"

(۱۳ ژوئن ۲۰۰۰) "جاکارئی 'قطب' خواهد بود که همه روح‌های نیک‌خواه را جذب می‌کند، آنها اینجا خواهند آمد تا خداوند را ستایش و برکت دهند، و قلب بی‌داغم را بزرگوار کنند…"

(۱۲ مارس ۲۰۰۰) "فرزندان من، پیام‌های مرا که در جاکارئی به شما داده‌ام زندگی کنید... ظهورهایم 'اینجا' آخرین فراخوان خداوند است، نه تنها برای برزیل، بلکه... برای سراسر جهان... پیام‌های مرا زنده کنید و همه درخواست‌هایش را عملی کنید... می‌خواهم با عنوان ملکه و پیام‌آور صلح خوانده و دوست داشته شوم... زودتر یا دیرتر دنیا تمام نعمتهای نامم را کشف خواهد کرد..." (۲۵ فوریه ۲۰۰۰)

پروردگار یسوع مسیح، در تاریخ ۰۷/۰۳/۱۹۹۸: "تایید و ادامه گاراباندال…"

محیط زیست

ظهور مریم مقدس ابتدا به صورت یک سخن داخلی آغاز شد. در مدت دو سال و نیم، دیدمند تنها صدای مریم مقدسه را می‌شنید.

از سپتامبر ۱۹۹۳، مادر ما نیز با فرم سه‌بعدی ظاهر شده است.

دیدمند گزارش می‌دهد: "من قادرم مادربزرگ را لمس کنم، بوسه بزنم، به همراه او دعا کنم و از او سوال بپرسم. وقتی که او را لمس می‌کنم، احساس جریان شیرین در بدن و روح من می‌شود." هنگامی که مارکوس مادر ما را مشاهده می‌کند، در حالت ekstazi باقی می‌ماند.

در ابتدا، مادربزرگ در خانه‌ها، در کاپلها، در کلیساها، مطابق با اراده مقدس خود ظاهر شد. سپس شروع به ظهور بر کوه نزدیک به خانه دیدمند کرد. هر روز، مادر ما که از خیر و زیبایی پرتو می‌تابد، برای انتقال پیام‌های مادری خداوند آمده است و از لطفش به ما اطلاع می‌دهد.

یک بار مریم مقدس آواز خوانده است، تسبیح "سودا به مسیح یسوع در مقدسات مبارک; سودا به یسوع، نامی که بالاترین همه نام‌ها است." او آهنگ‌های سماوی می‌آورد. او قبلاً ظاهر شده بود و در قدسیت برای عبادت عیسی زانو زده بود تا فرزندانش را آموزش دهد چگونه خداوند را با عشق عمیقی در مقدسات مبارک بپرستند.

یک روز، او ظاهر شد که بوسه‌ها را به دیدمند و مردمانی که بر کوه ظهور دعا می‌کردند، فرستاده بود. مارکوس نیز پاسخ داد و بوسه‌های خود را برایش ارسال کرد. وقتی خوشحال است، می‌خنده؛ گاهی جدی نگاه دارد؛ گاهی نظر او غمگین است. گفته‌است که در نام خداوند آمده تا بشر از خطاهای خودش آگاهی پیدا کند و به توبه فراخواند. گاه هنگامی که می‌آید، با "سودای پروردگار یسوع مسیح" سلام می‌کند. دیگر وقت‌ها می‌گوید: "سودا به خداست و صلح برای جهان".

کوه ظهور

تکرار ظاهر شدنها

اولین ظهور در ۷ فوریه ۱۹۹۱، در ماتریز دا ایماکولادا کونسائو، جاکاری رخ داد. دوازده روز بعد، در ۱۹ فوریه ۱۹۹۱، دیدمند جوان مارکوس تادئو، ۱۴ ساله، دومین ظهور مریم را دریافت کرد. زمان گذشت بدون ظاهر شدن جدید و به هیچ‌کسی فاش نشده بود که مریم مقدس ظاهر شده است. در سال ۱۹۹۲ پیام‌ها بودند: یک پیام در مه و شش پیام در ژوئن.

صدای مادر از ژوئیه ۱۹۹۲ تا ۱۹ فوریه ۱۹۹۳ خاموش بود، زمانی که مریم معصومه نام خود را آشکار کرد و به مأموریت خیرش آغاز نمود. از ۶ مارس ۱۹۹۳، مادرانم تقریباً هر روز آمده است. در برابر مردمی که می‌ترسند او اینقدر ظاهر شود، مادر محبوب توضیح می‌دهد: "این ظهورها آخرین حضورهای برای بشریت هستند. نه تنها در اینجا بلکه در بسیاری از جای‌های زمین، به شما نشانه‌هایی می‌دهم تا به پدرتان برگردید. زودا زودی همه رازها پدیدار خواهند شد و سپس قدرت دشمنم شکست خواهد خورد."

و او شروع کرده است که دیدبان را آموزش دهد، همچون فرستاده‌اش:

"همه چیز را در یک دفترچه بنویسید: آنچه به شما آشکار می‌شود و احساسش کنید. از آنکه فرستادگانم هستید فخر نکنید بلکه متواضع باشید زیرا این نعمت توسط رحمت پاک خداوند است. بیشتر دعا کنید، قلبتان را بیشتر به من بدهید: قلبتان باید کاملاً مین باشد. دوست دارم تو، فرشته‌ام."

"بچه‌هایم دعوت می‌کنم تا تبدیل شوید، دعا کنید و امروز مرا در لا سالت ببینید. اشک‌هایش که از درد و عذاب برای شما ریخته بود باید دلیل تحول شماست زیرا به خاطرتان گریسته‌ام. دعا کنید، دعا کنید، دعا کنید؛ تبدیل شوید! دعا کنید تا همه چیز روشن شود. دعوت می‌کنم سرعت تغییرات خود را افزایش دهید چون راز لا سالت من نزدیک است و بسیاری ممکن است از آنچه خواهد آمد گمراه شوند.”

در ابتدا مادرانم با صدای بلند فریاد زد:

"دعا کنید! دعا کنید! دعا کنید! به قلبتان دعا کنید! تمام دل‌هایتان را برای دعا بگذارید! دل‌هایتان را به خداوند بدهید! کل دل‌هاتان را به خدای شما بدهید! تبدیل شوید! تبدیل شوید!"

"اوه، بچه‌هایم من از دعوت بشریت برای تحول خسته شده‌ام: دیگر نمی‌توانستم. روزانه شما را به سوی لطف پدر می‌خواهم و توجهی ندارید. شما، بچه‌ها، پیام‌های مرا بیارزش شمرده‌اید، بسیاری اوقات. من از هشدار دادن به شما خسته شدم. در دل‌هایتان پرسش دارید که چگونه این چیزها را از دهان کسی می‌گویم. نه، بچه‌هایم، نیست برای هیچ‌چیز؛ آنچه گفتم از قلب مرا برمی‌آید و از محبت."

پسران و دختران محبوب، چقدر از آن که با شما هستم خوشحالم! در دل‌های شماست را رنجهای بسیاری می‌بینم. راه‌های شما را نیز رنجهایش فراوان است؛ صلیب هر یکتان را هم می‌بینم. دوباره به شما گفتم: من مادر همه‌ام. همراه شما هستم و شما مرا نمی�یدم. من مادر شماست! وقتی در پای صلیبی پسرم، بر فراز قله‌های گلگته ایستاده بودم، پسرم به من گفت، «این است فرزندت» و من نیز به یوحنّا گفتم، «پسر، این است مادرت.» اوه پسران و دختران محبوب! من مادر واقعی همه‌تان شده‌ام… از آسمان با عشق آمده‌ام. به شما می‌گویم که پیام‌های مرا و حضور مریم در میان شماست لطف بزرگیست. خودتان را به ما بسپارید، همراه تمامی هدایات تان: من شما را به عیسی خواهم برد."

زیبایی بی‌نظیر مادرمان

مریم مقدس مانند یک دختر زیبا و جوان حدود 18 ساله ظاهر می‌شود. صدای او شبیه به آوازی شیرین و هماهنگ است. چشم‌های آبی دارد، موهای بلند تیره‌ای که از بالا مستقیم و کمی کروی در زیرش هستند. معمولاً لباس خاکستری با رنگ آبی کم‌رنگ بسیار نرمی پوشیده‌است و یک پرده سفید بر سرش تا پایانش می‌رسد. حدود 1.65 متر (۵ فوت و ۴ اینچ) قد دارد. روی سرش تاجی از ۱۲ ستاره‌ای روشن است. پاهای او بر ابر ایستاده‌اند که به زمین نمی�یده‌است.

یک زائر عکس یک تصویر چهره مادر مقدس را گرفته بود، و بدین طریق، معجزانه این تصویر ظاهر شد.

خداوند یسوع مسیح نیز ظاهر شده‌است

در جاکارئی، ظهورها شامل خداوند هم می‌شود. او مانند مردی حدود ۳۰ ساله با چشم‌های آبی و ریش کوچک، قدش تقریباً ۱٫۸ متر (۶ فوت) است. لباس سفید با کمربند طلایی پوشیده‌است. صدای او عجیب‌الخلق، نرم است. بسیار صلح و عشق از خود بروز می‌دهد، اگرچه با قدرت و سلطه سخن می‌گوید. گاهی خداوند در شکل کودکی حدود هفت ساله ظاهر می‌شود، و گاه نیز به‌صورت نوزاد کوچک بر بازوهای مادر مقدسش دیده می‌شود. او در هفتم ماه و جمعه‌ها برای دادن پیام‌های همراه با مادر مقدس آمده‌است.

فرشتگان و برخی از قدیسان نیز ظاهر شده‌اند، مانند فرشته صلح، میخائیل ارشملک، جبرئیل، رافائل، برنادت سویرس، باربارا، ریتا کاسیا، بریدیت سویدنی، یوسف، فوستینا کووالسکای، بچه‌های چوپان فاطمه، فرانسیسکو و ژاکینتا مارتو، و فرشته نگهبان مارکوس تادئوس.

اشک‌های مادر مقدس‌ترین

چند بار در طول ظهورها، مادرانما با اشک‌ها دیده شد که برای گناهان جهان بسیار غمگین بود. چهار تصویر از مادرنما در ژاکارئی گریست که به وسیلهٔ آن مریم مقدس قصد داشت نگرانی‌اش را دربارهٔ بسیاری از توهین و گناه‌هایی که دنیا علیه خدا می‌کند نشان دهد. خاصه اشک ۷ ژوئن ۱۹۹۶، توسط هزاران نفری که در ژاکارئی حاضر بودند دیده شد. او همچنین در دیگر مواقع گریست. یک تصویر از پروردگار نیز دو بار در سال ۱۹۹۴ گریخت. همه‌ی کسانی که حضور داشتند و شادیدند اشک‌ها را دیدند که مثل اشک‌های انسانی تیز بود. مادرنما دلیل اشک‌ها را توضیح داد: "پسرانم، در مکانهای مختلف جهان من نشانهٔ اشک‌هایم را می‌دهم... از طریق تصاویرم به آنها ترس گناهانشون رو نشان میدم. اشک‌هایی که از چشمانم جاری است نیز آنِ یسوع هست... دنیا ویرانی شده: سقط جنین، طلاق، مواد مخدر، گناهان شخصی، اجتماعی و جمعی... من روی ویرانهٔ شما نگاه می‌کنم و به شما فریاد می‌زنم تا تبدیل شوید... (شروع کرد گریست...) حتی توجهتان را به اشک‌هایم نمی‌توانید بکنید که غم و 'دلیل عشق' برایتان هست... زندگی‌شون رو تغییر دهید... هنوز بسیار برای دنیا بی‌دین گریختم، تا زمانی که زمانِ پیروزی قلب پاک من آید... وقتی آن وقت می‌رسد، دیگر هیچ اشک نخواهد بود، زیرا دشمنمن سقوط خواهد کرد و او را دوباره در جهنم زندانی خواهم کرد، جایی که نمی�بند بر زمین زیان بزند. توجهتان رو به اشک‌هایم بدهید..." (۰۴/۱۵/۱۹۹۳)

تندیس فاطمه اشک می‌ریزد

نشانهای فوق‌العاده

ابری روشن بزرگ در حدود ساعت ۶:۳۰ بعد از ظهر، زمانی که ظهورها رخ داد، بر فراز کوه ظاهرات دیده شد. نور بسیار قوی از آن‌ها منتشر می‌شد، مانند اینکه خورشید آنجا طلوع کرده بود. ابرهایی به شکل فرشتگان، شام مقدس یا مادرنما ناگهان بر فراز کوه ظاهر شدند. آتش و نورهای اسرارآمیز روی کوه پدید آمدند و وقتی مردم آنجا رسیدند هیچ چیز سوخته نبود. ستاره‌هایی که در آسمان حرکت می‌کردند، مثل قلب‌ها تپیدن کرده و رزاری‌های عظیم و دلها را بر فراز کوه شبانه نشان دادند.

آفتاب صدها بار بر فراز جمعیتی که تا ۶۰ هزار نفر بود، چرخید و رنگش تغییر کرد و پرتوهای رنگین در همه جا پراکنده شد. در تاریخ ۱۳ مه ۱۹۹۳ نور آفتاب ضعیف شده و آن را به یک دیسک یخ زده تبدیل کرده بود، سپس رنگ‌های سبز و قرمز پذیرفت و مانند سقوط بر زمین آمد. این پدیده دوباره در تاریخ ۷ اوت ۱۹۹۴ تکرار شد. در تاریخ ۷ سپتامبر ۱۹۹۴ ماه شروع به حرکت راست و چپ کرد و سپس روی زمین فرود آمده بود. در تاریخ ۲ اکتبر ۱۹۹۳، ماه با اندازه بسیار بزرگتر ظاهر شده و بر مردم کوه سقوط کرده بود. در اوت ۱۹۹۷ ستارگان شروع به 'باران' از آسمان بالای کوه ظهور کردند و آن را پر از رنگ‌ها و ردیف‌های روشن کردند.

سه بار روغن بویدار از دیوار مذبح کوچک کلیسای ظاهرشده در خانه بیننده مارکوس تادئو بیرون آمد. در تاریخ ۷ ژوئیه ۱۹۹۵ ابر بزرگ نورانی بیننده مارکوس تادهو را پوشانید که دیده و عکسبرداری شد. در تاریخ ۱۸ نوامبر ۱۹۹۳، ارتش هزارها هزار آتیش‌بازی کوه ظهور را برای چندین ساعت پر کردند و همچنان می‌چرخیدند، مانند دعوت مردم به بالا آمدن به کوه ظاهرشدگان.

هر دو طوفان و آتیش‌بازیان یک ماه قبل توسط مریم مقدس اعلام شده بودند. چند بار بوی گل رز و کباد (مانند کبادی که در کلیسا سوزانده می‌شود) توسط افراد واقع در قسمت‌های مختلف جمعیت احساس شد... نورهای قرمز عجیبی در ابرها دیده شدند، مانند تغییر رنگ و حرکت ماه و ابرها و نوری که بیننده مارکوس تادهو را هنگام ظاهرشدن پوشاند.

تقریباً همه زائران که به ژاکارئی می‌روند ادعا می‌کنند نشانه‌هایی بر آفتاب، ماه و ستاره‌ها دیده‌اند. در ابتدا آهنگ‌های آسمانی در مراسم شبانه روی کوه شنید شد و مریم مقدس گفت آنها فرشتگان مقدس هستند... ستارگانی آتش گرفتند و بر کوه سقوط کردند و دقیقاً قبل از برخورد با زمین ناپدید شدند. بسیاری ادعا می‌کنند که چندین بار مریم مقدس را در چشم مارکوس دیده‌اند. چهره بیننده مارکوس تادئو هنگام ظاهرشدن تغییر کرد، ویژگی‌های آسمانی پذیرفت هنگامی‌که با خداوند و مریم صحبت می‌کرد. در تاریخ ۷ نوامبر ۱۹۹۴، طی ظهور، بیننده مارکوس تادهو دست راست خود را بر روی شعله شمعدان که در دست دیگرش بود گذاشت و اگرچه شعله برای چند دقیقه به دست او لامده شد، هیچ سوختگی ایجاد نکرد.

معجزات آفتاب و شمعه

در همان روز، چنان‌که مریم مقدس پنج ماه پیش اعلام کرده بود، نشانه‌ای عظیم رخ داد: یک صلیب روشن و بزرگ که به ماه مربوط می‌شد در آسمان ظاهر شد، که چند دقیقه طول کشید، در برابر چشم‌های حیرت‌زده جمعیت. چندین فلاش آبی نور از سمت چشمه سنت جوزف بر فراز مقدس‌داده شعله‌ور شدند. بارها مریم پرتوهای آبی را آزاد کرد که توسط جوانانی دیده می‌شدند که برده‌ها و صلح ماری بودند حاضر در ظاهر شدن. در طول کناکل 9/7/2000، ماه رنگ صورتی گرفت، پیش از جمعیت زائران که قبلاً نشانه خورشید را در این روز دیده‌اند، و به اشک‌های هیجان‌انگیز فرو ریختند. بسیاری از نشانه‌ها نیز در عکس‌های زائرین ثبت شده‌است.

شفاهای جسمی و روحانی

در مقدس‌داده ظاهر شدن‌ها در ژاکارئی، شفاهایی زیادی به دست می‌آورند. شفاها و نعمتهای معجزه‌آسا که حاصل شده‌اند نشانه‌ای الهی هستند که حقیقت و اثبات ظهورهای را تأیید و نشان می‌دهند. شفاها معمولاً از طریق آب چشمه معجزی اشک‌های مریم مقدس یا غوطه‌ور شدن در چشمه معجیز سنت جوزف به دست می‌آیند. شمار زیادی افراد آزمون‌ها را همراه با نامه‌هایی که برای مادر مقدس و سنت جوزف، به دیدارگر مارکو تادئو ارسال شده‌اند، ارائه می‌کنند، که او آنها را طی کناکل بزرگ یا در روزنامه ماهانه مقدس‌داده اعلام می‌کند.

بعضی از مردم شمع روشن کرده و روزاری‌ها در مقدس‌داده دعا می‌خوانند تا برای نعمتهای دریافت شده از مریم مقدس و سنت جوزف تشکر کنند. انواع بیماری‌هایی که درمان شده‌اند بسیار متنوع است: سرطان؛ کبریت‌سوزی؛ کم شنوایی عمومی؛ کور شدن؛ فلج؛ بیماری‌های تنفسی، قلبی، خون‌آشامانه؛ و غیره. هر کسی که نعمت یا شفا معجزه‌آسا دریافت کرده باشد می‌تواند شاهدی ارائه دهد، که باید شامل: نام، آدرس کامل، شماره تلفن، تاریخچه کامل بیماری، درمان پزشکی، نحوهٔ رخ دادن شفا در ژاکارئی از طریق وساطت مریم ملکه و پیام‌آور صلح، گزارش پزشکی اگر امکان داشت، و آزمون‌های شخص قبل و بعد از شفای او باشد. نامه شخصی باید به صورت رسمی تأیید شود تا اثر یک سند داشته باشد.

شفاهای روحانی و تبدیل‌ها دائمی رخ می‌دهند و هزاران نفر را دربرمی‌گیرند. پروتستان‌ها، روح‌گرایان، بی‌خدایان، کاتولیک‌های سرد، بودایی‌ها، فراماسون‌هایی که تبدیل شده‌اند، از گناهانشان پشیمان هستند و به زانو بر روی زمین مقدس‌داده ظاهر شدن‌ها می‌افتند و برای گناهانشان گریه می‌کنند...

موردهایی وجود دارد که بسیاری افراد در طول 30، 40، حتی 50 سال گذشته هیچگاه پا به کلیسا نگذاشته‌اند یا چیزی دعا نکرده بودند یا هیچ یک از مراسم مقدس را انجام نداده بودند، اما پس از رفتن به مقدس‌داده ظاهر شدن‌ها یا خواندن پیام‌های مقدسی ظهورها در ژاکارئی دوباره به دعا و اعتراف و قداس بازگشتند. تعداد زائران که به مقدس‌داده می‌آیند ممکن است تا 60,000 نفر برسد، از همه جاهای برزیل و حتی خارج از کشور.

تجاوزات

در آغاز ظهورها، دیدارگر مارکوس تادئو مجبور شد بسیار از سوی مردم و روحانیون کلیسا رنج ببرد. هیچ‌کس به او اعتماد نداشت، خاصه کشیش‌ها. آن‌ها می‌گفتند همه دروغ است، بیماری، توهم یا حتی شیطان است. در طول مراسم‌های مذهبی، آنها با ظاهرات تمسخر کردند و بدون توقف از هر طریق ممکن علیه آنان حمله‌ور شدند، علنی و خفیفاً. او به دلیل ظهورها از بسیاری کلیساهای اخراج شد و توسط اسقف‌ها و کشیش‌ها، خاصه آن‌هایی که در دیوسسی سائو ژوزه دوس کامپوس بودند - جایی که جاکارئی قرار دارد - بازداشت عمومی شد.

مقام مقدس ظاهرات

اسقف آن دیوسیز او را برای بررسی روانی فرستاد، اما موفق به ارائه‌اش به عنوان دلباخته نشد زیرا آزمون‌ها از نرمالیت و سلامت ذهنی شدیدش اثبات کردند. با این حال، اسقف همچنان نامه‌های خود را به همه پریش‌های کشور می‌فرستد تا کشیشان مردم را مانع حضور در مقام مقدس ظاهرات کنند و گسترش پیامهای مریم معصومین را به حد امکان کم کند. بسیاری از کشیش‌ها تنها اجازه دادند که افراد در کلیسا کار کنند؛ کودکان اولین قداس خود را بگیرند و جوانان تأیید شوند، اگر توقف دادن به آمدن به مقام مقدس جاکارئی ظاهرات و انکار پیامها انجام دهند، بدین ترتیب باعث خیانت بسیاری به حقیقت حضور مریم معصومین اینجا علیه واقعیت شناخته شده و وجدان مردم می‌شوند.

مردمی که در پیشگاه مذبح دعا می‌کنند

دیگران نیز به مریم معصومین وفادار مانده‌اند و با این ظلم مبارزه کرده، احترام و موقعیت‌هایی را که ممکن بود درون کلیسا داشته باشند کنار گذاشته تا همراه آن کسی باشند که تنها اوست که می‌تواند در این زمان‌های بدی که زندگی می‌کنیم آنها را نجات دهد. آنان همچنان یک زندگی ساده از اتحاد، اعتراف و دعا خصوصی در خانه ادامه دادند. روحانیون خود را دشمنان ظاهرات جاکارئی اعلام کرده‌اند و هنوز سعی دارند آن‌ها را به حد امکان نابود کنند، اما بدون موفقیت. همه جا فقط تمسخر، انتقاد و حمله علیه ظهورهای جاکارئی شنیده می‌شود، ولی برعکس، تبدیل‌های زیادی همچنان در محل ظهور و از طریق کتاب پیامها رخ می‌دهد.

مراسم دعا شبانه

در طولانی مدت، سنگ‌ها با تهدیدها به خانهٔ خیردیدگر پرتاب می‌شد. پروتستان‌ها چندین بار به محل ظهور رفتند و همه چیز را که می‌توانستند سنگ‌باران کردند و شکستند تا اینکه بعضی از افرادی که برای دعا آنجا حضور داشتند رسیدند و مانع از تخریب باقیمانده شدند. در طول مراسم، کلمات بدگویی پراکنده شد حتی وقتی خیردیدگر مارکوس تادئو حاضر بود. در برنامه‌های رادیوی و تلویزیونی نیز مانند روزنامه‌ها و مجلات به ویژه کاتولیکها، حملات علیه ظهور و شخصیت خیردیدگر مارکوس تادهو شدت گرفت. بسیاری از افرادی که توسط خیردیدگر مارکوس تادئو دوست داشتند او را خیانت کردند و شروع به گفتن کلمات بدگویی دربارهٔ او کردند. گاهی اوقات، مردم در خیابان و خانه‌اش اطرافش جمع شدند تا او را بکشتن و کشتاری کنند و او را دزد می‌خواندند، جادوگر، و غیره. بسیاری نیز علیه او تهمتی وحشتناک از همجنس‌گرایی و فاحشگی آوردند که باعث رنج زیادی برای او شد. اما هیچ‌کدام این‌ها او را ناامید نکرد و با قوتی که مریم مقدس به او داد و شجاعت‌اش، پیام صلح و تبدیل شدن همه رسید و بسیاری دوباره خدا و نجات یافتند.

رازها

بجز پیغام‌ها، مادرماریام وعده داده بود که سیزده راز را به خیردیدگر مارکوس تادهو سپرده‌است. تا کنون، مریم مقدس دوازده از سیزده راز را آشکار کرده است. او گفت که وقتی همه‌ی آن‌ها را آشکار کند، دیگر روزانه مانند حال حاضر نمی�باید بلکه یک بار در سال، در یادبود ظهورها ۷ فوریه یا در تولدش ۱۲ فوریه تا پایان عمر مارکوس تادئو خواهد آمد. این تصمیم خداوند است که تاریخ مشخص می‌کند.

راز‌ها به رویدادها اشاره دارند که همه‌ی بشریت را دستخوش خواهند کرد. مارکوس هرگز نمی�باید محتواهای رازها بدون اجازه مریم مقدس آشکار کند. وقتی پرسید، مارکوس فقط می‌گوید که برای بعضی خوب و برای برخی دیگر بد هستند.

آنچه گفته شده است، مادرماریام به خیردیدگر اجازه داده تا تقریباً دربارهٔ آن‌ها بگوید اما هیچ چیز درباره‌ی چگونگی رخدادشان. مریم مقدس گفت که سه راز اول هشدارهایی برای بشریت هستند.

راز نخست و دوم هشداری است به انسانها برای تبدیل شدن و بازگشت به خدا. راز سوم اشاره دارد به یک نشانهٔ بزرگ که مادرماریام به کل دنیا خواهد داد، و همه آن را خواهند دید و باور کنند که خدا وجود دارد، اما برای بسیاری از آنها خیلی دیر می‌شود تا تبدیل شوند. این نشانه چنان آجوباننده، غیرقابل توضیح و نابودن‌پذیر است که حتی دل سخت‌ترین نیز نمی�باید مقاومت کند در باور اینکه آن را خدا فرستاده. اما هنوز هم تغییر نخواهند کرد، خالی‌گی ناشیده‌ای دلیری آنها را غلبه خواهد داد، وقتی «موی سرشان را می‌کشند و زندگی بدون‌خدایشان را لعنت می‌کنند»، مریم مقدس گفت، اما خیلی دیر است.

در بسیاری از مکان‌هایی که مریم مقدس واقعی ظاهر شده است، نشانه‌ای دائمی، نابودناپذیر و روشن از این معجزه بزرگ باقی خواهد ماند. در برخی از آن‌ها قابل لمس خواهد بود و در بعضی دیگر نخواهد بود. درباره‌ی سرنخ‌های دیگر، آنها عذاب‌هایی هستند که پس از نشان بزرگ به انسانها می‌رسند اگر تبدیل نشوند. بنابراین، بشر تا ظهور نشان برای تغییر دین وقت دارد. آنهایی که قبل از آن زمان تبدیل نمی喚ده باشند، دیگر قادر به تحول نخواهند بود و باید با عذاب‌های مربوطه به گناهان خود روبرو شوند. بدترین‌ها چهارم، نهم، دهم و یازدهم هستند. برخی سرنخ‌ها نیز درباره‌ی چیزهای خوب است. پنجم فقط دربارهٔ زندگی مارکوس تادئوس است و هرگز باید برای کسی فاش نشود. بنابراین، دوازده سرنخ باقی می‌ماند تا به بشر آشکار شود. آیا هیچ‌کدام از آنها مربوط به کلیسا، برزیل، ایالت سائوپاولو یا شهر ژاکارئی هستند؟

مارکوس در حین ظاهر شدن

ما نمی喚دهیم چون تا به حال مارکوس تادئوس هیچ راز دیگری را فاش نکرده است یا هیچ نشانه‌ی بیشتری دربارهٔ آن‌ها ارائه نداده است. مریم مقدس می‌گوید که زمان باقی‌مانده برای تحقق سرنخ‌های باقی مانده بسیار کوتاه است و زود باید انجام شود. بنابراین، اکنون زمان نعمت است و کسانی که از این فرصت استفاده نمی喚ند تا تبدیل شوند، دیگر آن را نخواهند داشت. پس از اینکه همه‌ی سرنخ‌ها پیش‌بینی‌شده تحقق می‌یابند، قدرت شیطان نابود خواهد شد، با انهدامش در جهنم، و پیروزی قلب پاک مریم که از فاتیما پیش‌گویی شده است و به‌طور گسترده‌ای در ژاکارئی تأیید شده است، به جهان خواهد آمد.

این چند پیام از مادر ما درباره‌ی پیروزی قلب پاک اوست: مردمی که در این زمان صلح و قدسیت زندگی می‌کنند که دنیا با آن مواجه خواهد شد، با پیروزی قلب پاک مریم، کسانی هستند که اکنون، امروز تبدیل شده‌اند و پیغام‌های مقدس‌ترین ویرجین و قلب مقدس عیسی را عملی کرده‌اند. بر اساس مریم مقدس کمتر از ۱/۳ بشر نجات خواهند یافت زیرا گناه جهان بسیار بزرگ است و کم‌تعدادی تغییر می‌کنند. بنابراین باید بدون وقفه برای تحول گناهکاران و نجات روح‌های کل دنیا دعا کنیم، چون تنها به این طریق قادر هستیم تا کمک کنیم که رحمت خدا بر روی بیشتر روحوه‌ها تأثیر بگذارد.

مدال مقدس صلح

در ۸ نوامبر ۱۹۹۳، گروهی بزرگ از مردم همراه با بیننده مارکوس تادئوس در انتظار ظاهر شدن مادر ما بودند.

در لحظه رسیدن مریم مقدس، یک مار بزرگ با چشم‌های آتشین ظاهر شد که به نگاهی پر از نفرت به دیدبان می‌نگریست. او وقتی این را دید ترسید و نمی�دی چه کاری بکند.

هنگامی‌که مار آماده بود تا ضربه‌ای کشنده وارد کند، سرش توسط پای مریم مقدس که با جلال بالای آن ظاهر شد خرد شد.

دوم مار به همه طرف‌ها می‌چرخید اما مریم مقدس بر فراز آن باقی ماند و بزرگوار و پر از عظمت بود.

مریم پاکدامن بازوهای خود را گشود و یک نانی روشن در دست راست‌اش ظاهر شد، و در دست چپ‌اش تسبیحی با مانه‌های نورانی وجود داشت. قلب پاکدامنی مریم بر سینه‌اش قابل دید بود، و از آن سه پرتوی سفید، قرمز و طلایی بیرون می‌آمدند. در ابر زیر پایش هفت گل سرخ روشن دیده می‌شد.

در اطراف مریم مقدس با حروف پر نور عبارتی ظاهر شد: "ملکه و پیام آور صلح". سپس چارچوب چرخید، و قلب پاکدامنی مریم که توسط خارها احاطه شده بود دیده می‌شد، و نگاه کنید از آن پرتوهای روشن بزرگی بیرون آمدند و یک نور بزرگ در شکل یک کبوتر، یعنی روح القدس، و زیرش این نوشته: "برای صلح به کل دنیا دعا کن"

تصویر دوباره چرخید، و مریم مقدس به مارکوس گفت:

"یک مدال بر اساس نمونه‌ای که برای تو نشان داده‌ام ضربه بزن. آن را 'مدال صلح' نامیده. یک نشانهٔ نعمت برای همه کسانی خواهد بود که با ایمان و تعهدشان آن را پوشند. شیطان در برابر آن خنثی می‌شود، و از کسانی که آن را بر سینه‌شان با عشق و تعهد بپوشند فرار خواهد کرد...

"می‌خواهم مدال صلح به سراسر جهان پخش شود. آنجا که جنگ است، صلح خواهد آورد، و یک وسیلهٔ قوی برای اتحاد خانواده‌ها خواهد بود.... به همه کسانی که آن را همراه خود دارند وعدهٔ حفاظت ویژه‌ای می‌دهم، و جایی که آن باشد، من نیز هستم، نعمتی فراوان از جانب خداوند آورده‌ام!"

Medal of Peace

مارکوس تادئو از مریم مقدس دربارهٔ معنی نمادهایی که بر مدال صلح دیده بود پرسید.

مریم پاکدامن به او گفت:

"نانی که در دست راست من دارم، پسر زنده‌ام عیسی مسیح است، و پیام توبه و عبادت اقدس که برای آوردنش آمده‌ام....

"تسبیح نورانی نشان‌دهندهٔ این است که دعاهایی که جهان را نجات خواهد داد، تسبیح مقدس است…

"پرتوهای روشن از قلب من نماد سه‌گانهٔ مقدس هستند...

مار که زیر پایم خرد شده، شیطان را نشان می‌دهد که زودتر از من در پیروزی قلب پاکمن خرد خواهد شد...

هفت گل سرخ که زیر پاهایم هستند هفت نعلبکی از روح القدس است... (بعداً، در سال ۱۹۹۸، هنگامی که او روزاری هفتم خود را آموخت، مریم مقدس اعلام کرد که این هفت گل نیز هفت روزارهٔ آشکار شده‌است)

هفت روزارهٔ داده شده توسط مریم مقدس در جاکاری

قلب که با خاردار است قلب پاک من است که برای تعویض و عشق می‌خواهد... نسیم روشن نشان دهنده روح القدس است که از طریق 'دروازه قلب پاکم' به دنیا خواهد آمد، در یک پنتیکاست جهانی دوم...

پس مدال صلح مدالی پیشگویی است و همزمان سلاحی است که من برای شما می‌دهم. آن را با اطمینان بپوشید و همیشه احساس حفاظتم و عشقم خواهید کرد!..."

سپس مارکوس برخاست و آنچه مریم مقدس گفته بود گزارش داد. از آن زمان این مدال‌ها ضرب شده و در سراسر برزیل و جهان توزیع شدند. غیرممکن است تعداد مدال‌های پخش شده را محاسبه کرد، و شمار نعمت‌هایی که به وسیلهٔ آنها حاصل می‌شود بی‌شمار است.

مدال صلح توسط همه کسانی پیدا خواهد شد که به جاکاری در زیارت ظاهرات در بزرگ کناکل هفتم هر ماه می‌آیند.

اینجا چند پیام دیگر دربارهٔ مدال مقدس صلح:

(مریم مقدس) "نگاه کنید به مدال صلح! سلام...سلام...سلام... آن وسیله‌ای است که جهان با استفاده از آن، اگر شما آن را با تقوا و تعظیم بپوشید، آرامش خواهد یافت.... ببین پسرم و بگو که مدال صلح بزرگترین هدیه قلب پاک من است، که برای فرزندانم می‌دهم... دشمن در برابر او عقب‌نشین خواهد شد، و کسانی که آن را با ایمان و تعظیم بپوشند از بسیاری خطرها آزاد خواهند بود و اگر روزاری بخوانند و گناه نکنند، آن را بر سینه خود با ایمان و عشق حمل کنند، از جهنم فرار می‌کنند... هر جا مدال صلح رسید، من نیز 'زنده' هستم! بزرگترین نعمت‌های خداوند را انجام می‌دهم... و کسانی که آن را بر سینه خود بپوشند، اطمینان کامل حضورم و حفاظتم «خصوصی» در زندگی و مرگ خواهند داشت...

به همه فرزندانم بگوید که نمی喜است آن‌ها مدال را در کیف یا جیب خود برند و باید آن را به گردنشان آویزان کرده، روی سینه‌شان قرار دهند... فرزندانم باید آن را روی سینه‌اشان ببرند! مدالی که من برای فرزندانم می‌دهم 'دستگاه' است تا از حملات ناگهانی شیطان دفاع کنند… (05/01/2000)

ملکه و پیام‌آور صلح ما

"مدال صلح بزرگترین نعمت قلب پاک من برای دنیا امروز است... مدال صلح باعث نجات بسیاری از روح‌ها خواهد شد، زیرا در هنگام دریافت آن، فوراً 'ملموس' خواهند شد و به خدا وفادار می‌شوند... مدال صلح نشانه‌ای ترسناک برای شیطان و شکوهی برای خداست... مدال صلح تصمیم نهایی دربارهٔ نجات ابدی بسیاری از روح‌ها را تعیین خواهد کرد... هیچ‌یک از روح‌های جهان نباید بدون دریافت مدال صلح بماند... فرزندم، بیشتر مدال بساز... این مأموریتت تا زمان مرگ: - من رو به دنیا آشنا و محبوب کن، با استفاده از مدال صلح... در اینجا داروی بزرگ است که برای نجات دنیا، کلیسا و خانواده‌ها می‌دهم: - استفاده از مدال صلح من…" (05/02/2000)

"من ملکه و پیام‌آور صلح هستم، بانوی غمیده، مریم مدال صلح... می‌خواهم به شما بگوم: - تبدیل شوید... خودتان را تغییر دهید... سریعتر زندگی‌تان را عوض کنید…" (03/07/2000)

مدال صلح را با عشق، تعظیم و پرستش بپوشید... آنرا به همه‌ای که ملاقات می‌کنید پخش کنید... این مأموریت است که به شما سپرده‌ام… (07/03/2000)

(خداوند ما) "به راستی گویم: کسی که مدال صلح، مدالی مقدس مادر من را دارد... نابود نخواهد شد... اجازه نمی喜دم (توقف کوتاه) روح‌ای که با پرستش مدال مقدس صلح مادرمن پوشیده باشد، نابود شود... این مدال (توقف کوتاه) از رحم رحمتم بیرون آمده است... این مدال (توقف کوتاه) از عمق قلبی بسیار رحیم من به دنیا آمد...

گفتم به مادرم: اے مادرم محبوب، برو... خودت را به 'کوچک' مارکوس نشان بده، او را بر آن باشد که مدالی با الگوی مقدس تو بسازد و بگوید همه کسانی که این مدال را پوشند، (وقفه) لطف دریافت کنند تا از بسیاری خطرها و گناهان آزاد شوند، (وقفه) صلح دریافت کنند! ! و رحمت از دل من... و مادرم، تمام پر از عشق و وفاداری به من آمد، در برابر این 'کوچکترین کودکی' ما ظاهر شد و خود را با همان شکل که می‌بینید، بر مدال مقدس صلح نشان داد...

نسل!!! هنوز نمی喻یده‌اید که مدال صلح هدیه ای است که به شما می‌دهم تا از فریب‌های پنهان دشمن 'ابدی' من نجات یابدید؟... نسل!!! هنوز نمی喚ده‌اید که مدال صلح (وقفه) 'پارترزور' پرتو الهی پدر ابدی من است؟....

نسل!!! هنوز فهمیده‌اید که مدال مقدس صلح مادرم(pause) 'تاسفند' ایست که به شما می‌دهم تا خود را از حملات و فریب‌های دشمن من دفاع کنید؟....

این مدال (وقفه) ترس برای شیاطین است، زیرا در دست راست مادرم، من هستم، عیسی-میزبان الهی، قداس مبارک!!! و جایی که با مادرم هستم، سر مار شکسته می‌شود و شیاطین فرار می‌کنند...

تا انسان‌ها این هدیه را از دو دل ما: مدال مقدس صلح! (وقفه) دریافت نکند... صلح نخواهد داشت....

هیچ انسانی روی زمین نباید بدون دریافت و پوشیدن مدال صلح باقی بماند... من می‌خواهم همه قاره‌های جهان بدانید تا دنیا تمام بداند که دل من هرگز به این اندازه گسترش نیافته است!! مثل آنکه در این شهر هستیم... تا دنیا بداند که رحمت من با یک شیوه‌ای که پیشتر دیده نشده، مانند آنچه در ژاکارئیست، فراتر رفته است... تا جهان تمام بداند که 'این مکان' توسط من و مادر مقدسم، همچنین پدر ابدی و روح قدس مقدس از همه 'ابدیت' انتخاب شده است...

اینجا! میزبان دنیا خواهد بود…" (07/02/2000)

ظهورهای مقدس یوسف

قدیس محترم یوسف نیز چندین بار در ژاکارئی ظاهر شد. ظهورهایش همراه با مریم و عیسی مسیح معمولاً چند روز پیش از آن اعلام می‌شود، اگرچه استثنائاتی وجود دارد.

سنت جوزف به عنوان یک مرد بین ۳۰ تا ۴۰ سالگی، با چشمان سبز، موهای کوتاه قهوه‌ای تیره، ریش کوچک و قدی حدود ۱٫۷۵ متر (۵٫۷۴ فوت) ظاهر می‌شود. او آرام اما سرسخت است. وی پوشیده از یک تنیک بیج یا گاهی سفید آمده‌است. همچنین روی ابرهایی که زمین را لمس نمی�دهاست شناور است. صدایش صلح بزرگی ایجاد میکند.

در سال ۱۹۹۳ او ظاهر شد تا پیام ویژه‌ای بدهد که بعداً فاش شود، این اتفاق در ژوئیه سال بعدی یعنی ۱۹۹۴ و از طریق میخائیل فرشته رخ داد. همچنین در سال ۱۹۹۴ وی به‌ویژه برای مارکوس در کلیسای مادر مقدس انتصابات مقدس بلیسد ساکرامنت ظاهر شد، جایی که او را آغوش گرفت و تقریباً نیم ساعت با او صحبت کرد.

در سال ۱۹۹۵ سنت جوزف دوباره همراه با مریم معصومه و مسیح در مراسم یادبود چهارمین سالگرد اولین ظهور در هفت فوریه ظاهر شد. بعداً در سال ۱۹۹۸، یک حضور دیگر از سنت جوزف همراه با مریم معصومه و فرشته صلح، این بار در دوازدهم فوریه، روز تولد مارکوس، زمانی که او برای وی برکت داد و پیامی فرستاد و همچنین خود را به مردم حاضر نشان داد، همراه با مریم معصومه و فرشته صلح که در چشم‌های مارکوس منعکس شده بودند.

در سال ۱۹۹۹، او دوباره همراه با مریم معصومه و مسیح در هفت سپتامبر و بیست‌و‌دویم سپتامبر آمد تا یک چشمه آب را برکت دهد که قبلاً در حرم جاری بود، از طرف مقابل چشمه مریم.

در سال ۲۰۰۰، او بالای چشمه مریم همراه با پسر فرزندی خود و همسر پاکیزهٔ خود ظاهر شد، دوباره در دوازدهم فوریه، زمانی که مارکوس بیست‌وسه ساله بود.

مذبح اصلی با عیسی، مریم معصومه و سنت جوزف

با این کشف شگفت‌آور جدید، اتحاد سه‌گانه قلب‌های متحد مسیح، مریم و جوزف تکمیل شد. بله، بعداً در یک پیام، خداوند عیسی مسیح به انسان‌ها و کلیسا گفت: «من می‌خواهم که دل محبت‌انگیز پدر فرزندی من سنت جوزف کنار قلب مقدسم و قلب بی‌داغ مادر پاکیزهٔ مرا قرار گیرد.»

ظاهرهای سنت جوزف چیزی جدیدی در تاریخ ظهورات آسمانی آشکار می‌کند: عهد به دل محبت‌انگیز او... یعنی آن دل که در سینه پاکیش تنفس کرده و طبق گفته‌های خودش هنوز سالم است، بدون فساد، جایی روی زمین، منتظر روز آخر، زمانی که با پسر فرزندی خود و همسر پاکیزهٔ خود در جلال برخاست.

این احترام بر زمین پیش‌درآمدی از آن است که روزی در جلال ابدی به او شخصاً خواهیم کرد. اگر بتوانیم خودمان را نجات دهیم، این تعهد سه‌گانه به دل مقدس عیسی مسیح، خواسته شده توسط سنت مارگارت ماری، و به دل بی‌نقصهٔ مریم، خواسته شده توسط فاطمه، و به دل محبت‌آمیزِ سنت یوسف، خواسته شده توسط ماركوس تادئو در ژاکارئی، عنصر کلیدی پیام این آخرالزمان را تشکیل می‌دهد: عشق، تعهد و همبستگی با این دلاها که نه مورد علاقهٔ انسان‌های ناخشنود هستند. این تعهد شامل فرار از گناه، جستجوی قداست و زندگی کردن پیغام‌ها است.

چند بخش از پیام‌هایی از سنت یوسف: "من تو را با عشق یک پدر دوست دارم!... من کلیسای مقدس، خانواده‌هایش و همه شما را مانند یک پدر به فرزندانش محافظت می‌کنم. پس بچه‌ها، که توسط خداوند تحت حفاظتم قرار گرفته‌اید، گوش دهید به آنچه کنار همسر مبارک‌مان مریم بی‌نظیر و مسیح عیسی، خدمتکار وفادار و پدرانِ من بر زمین گفته‌است...

خداوند می‌خواهد این ملت بزرگ را نجات دهد، اما... برای نجاتش تنها یک 'جریان' بزرگی از دعاها باید به آسمان برسند تا دست پدر ابدی را برانگیزند تا زمین را نجات بدهد که در غیر این صورت اگر آنچه همسر مبارک‌مان گفته‌است را اطاعت نکنند، هیچ رستگاری نخواهد داشت...

بچه‌ها، (توقف) خوب باشید! کلمات 'بی‌ادابی' نگوید... روح خودتان و عادات بدتان را تغییر دهید....

'خوب' باشید، (توقف) بسیار 'خوب'! پاک باشید، بسیار پاک. متواضع باشید، (توقف) بسیار متواضع.... عادل باشید، بسیار عادل.... کامل باشید، مانند پدر آسمانی که کامل است!

هنگامی که احساس گمراهی می‌کنید، جدا شوید تا بپرسید. در سکوت (توقف) و دعا، من خواهم آمد تا به شما کمک کنم انتخاب 'چیز درست' را کنید.... هنگامی که تعقیب شده‌اید، چشم‌هایتان را بر من بلند کنید، و من شما را آرام خواهم کرد.... وقتی ناامید هستید، به دست‌هایِ من نگاه کنید، همیشه برای شماست باز هستند تا با نعمت‌هایی که خداوند تحت حمایتم قرار داده‌است، باران ببارند.

من شما را آموزش می‌دهم عشق کلام خدا را! زندگی کردن همراه او را!... من شما را تعلیم می‌دهم او را ستایش کنید و به او خوشایند باشید.... من شما را آموزش می‌دهند عشق، خدمت و لذت بردن (توقف) از مادر شیرین همه‌چیز...(توقف) من برای تمام شماست یک 'پله' هستم که شما را به دو دل مقدس هدایت کند...

قلب پاک مریم، همسر شیرین من، 'دروازه بهشت' است. (توقف) و تعهد به من و قلبم، 'کلید' ایست که این 'دروازه' را باز می‌کند!

قلب محبت‌آمیز سنت یوسف، برای ما دعا کن! ... و به کمک شما همه، کلیسای، دنیا، روح‌ها!... در دیدار با نورم، شیطان کور خواهد شد و دیگر نمی�بید توانایی آسیب رساندن به شما را نخواهد داشت...

من مأموریت رهبری برزیل به بزرگترین پیروزی قلب پاک مریم، همسر شیرین من، دارم! اگر از من برای برزیل دعا کنید، کمک می‌کنم.... امروز در این روز، پدر مقدس پاپ ژان پل دوم را که نماد من روی زمین است... (پروانه و پدر) آبراهیم. بله، زیرا او کلیسای را به همان شیوه‌ای که من مریم، بانوی پاکیزه را ازدواج کردم، ازدواج کرده‌است! برکت‌هایم را بر وی می‌باراندم، و با پرده مقدس خودش پوشیده شده‌است ... و بر همه شما نیز، برکت‌هایی که سه‌گانه مقدس به من داده‌اند، می‌بارد... در نام پدر... پسر... و روح قدوس…"

۷ فوریه
روز ملکه و پیام‌آور صلح

در ۱۳ سپتامبر ۱۹۹۳، مریم مقدس خواست که هفتم هر ماه به عنوان روز مریامی در نظر گرفته شود، یک روز از دعاهای ویژه و قربانی‌هایی اختصاص یافته‌است. زیرا این تاریخ را یادآور اولین ظاهرش در ژاکارئی، در ۷ فوریه ۱۹۹۱ می‌کند. سپس، مریم مقدس خواست که در هفتم فوریه هر سال، جشن ملکه و پیام‌آور صلح در سراسر جهان برگزار شود، زیرا در همین روز بود که برای نخستین بار به جوان مارکوس تادئو سخن گفت. در این روز باید تراویح صلح را بگوید، و قدغنم برای صلح دنیا بخورد. از آن زمان تاکنون، هفتم هر ماه با دعاهای رزاری مقدسی که شش روز قبل شروع می‌شود و تا عصر ۷ام ادامه دارد، یادبود شده‌است.

تراویح صلح

در ابتدا، پروردگار و مادری ما در طول بزرگ کناکل که همیشه در هفتم هر ماه برگزار می‌شد پیام جهانی دادند. از نوامبر ۲۰۰۱ آن را به اولین یکشنبه هر ماه منتقل کردند. این روز است که میلیون‌ها نفر از سراسر برزیل و حتی خارج از کشور جمع می‌شوند. گاهی اوقات جمعیت تا ۴۰ هزار نفر نیز رسیده‌است، و حتی بیش از ۶۰ هزار نفر هم شده‌است. عمدتاً در طول این کناکل‌های بود که بسیاری از نشانه‌ها، درمان‌ها و تبدیلات رخ دادند.

درخت ظهورها

محل‌یافته در مکان جدید ظاهر شدن‌ها، محلی است که مادری ما و پروردگار یسوع مسیح انتخاب کردند تا خود را نشان دهند و پای‌های مقدس‌شان را قرار دهند، و پیام‌هایی را در اولین یکشنبه هر ماه و روزهای دیگر منتقل کنند. همچنین بر روی آن سنت جوزف، سانتا باربارا، سنت مایکل و سنت رافائل فرشته، فرشتهٔ صلح و روح‌ها در پُرگاتوریو ظاهر شدند. با چپک پوشیده شده‌است تا از تخریب یا قطع شاخه‌هایش توسط افراد جلوگیری شود که به عنوان ادعای تعظیم یا با روحی از تخریب تلاش می‌کنند آن را دزدیدند تا شاخه‌هایش را بگیرند.

تعداد زیادی عکس‌هایی که در زمان ظهور از درخت گرفته شده بود نشانه‌ها، نورها و شعله‌های غیرعادی نشان داد، به طور واضح ظاهر شدن فراطبیعی آن لحظه را ثابت کرد. همیشه یک صلح بزرگ و حضور فراطبیعی نزدیک این درخت مقدس احساس می‌شود.

درخت ظهورها

تعداد زیادی از مردم تسبیح در پیش این درخت می‌گویند، یک پایه واقعی برای دو قلب مقدس یسوع و مریم است. درباره‌ی حضورش در درخت ظاهر شدن‌ها، مادری ما آن را در برخی پیام‌های خود ذکر کرده‌است.

راه تسبیح

محل‌یافته بین چشمه معجزه‌آسا و درخت ظهورها است. مدیری خواست که پنج صلیب در طول راه از چشمه نعمت تا درخت ظاهر شدن‌ها قرار دهند تا پنج راز تسبیح مقدس را نشان بدهند. بر روی هر صلیبی، رازهای تسبیح را با توجه به روز آن روز مدیت کنید. یک صلیب زیر درخت بگذارید و همه باید در پایان تسبیحشان آن را بوسه کنند و برای گناهانشان آمرزش بخواهند... نعمت‌ها برای کسانی که این کار را می‌کنند فراوان خواهد بود..." (۳۰ مارس ۱۹۹۹). او گفت هر رازهایی از جمله شاد، غم‌انگیز یا مجید مدیت شود. او همچنین خواستار رنگ‌آمیزی صلیب‌ها به سفید شد اما دلیل انتخاب این رنگ را توضیح نداد.

در انتهای راه، او خواست که یک صلیب کوچک نصب شود تا فرزندانش بتوانند به وی بوسه‌ای از توبه بدهند. او وعده داد که با این بوسه، پس از صعود در مسیر مبارک شده توسط خود و دعا کردن تسبیح مقدس، مؤمنان لطف حقیقی پشیمانی از گناه‌هایشان را دریافت خواهند کرد، غم برای گناه‌هایی که مرتکب شدند و به دنبال آن تبدیل شدن، شرط اینکه چنین کنند با نیت واقعی اصلاح.

به این ترتیب، مؤمنان می‌توانستند تا درخت ظاهرشده بروند تا دعا کنند. مریم مقدس گفت که لطف‌های ویژه‌ای وجود دارد که وابسته به دعاهای درخواست شده در مسیر تسبیح هستند، که او فقط قادر است آن‌ها را به کسانی بدهد که با ایمان و اعتماد این راه را طی می‌کنند، و ما ارزش انجام این تمرین مقدسی را نمی�دیم، اما در آینده خواهیم فهمید.

راه صلیب در زیارتگاه

در پشت تپه‌ای که درخت ظاهرشده‌ها است واقع شده‌است. مریم مقدس خواستار تعریف راه صلیب و نصب صلیبان شد: "من نیز می‌خواهم یک راه صلیب در اینجا ساخته شود..." (۳۰ مارس ۱۹۹۹)، تا خودش آن مسیر را مبارک کند، که او چنین کرد در ظاهرشده‌ای در صلیبی جلال‌آمیز، در روز و ساعت قبلاً تعیین شده توسط خود. او گفت که لطف‌های ویژه‌ای برای کسانی است که با پارسایی و تعهد این راه را طی می‌کنند: "همه‌ی آن‌ها که به اینجا آمده‌اند تا این راه صلیب را طی کنند، هر روزی و در هر ساعتی، از دل من صلح و حفاظت دریافت خواهند کرد... آن‌هایی که با پارسایی چنین می‌کنند، لطف دریافت خواهد کردند برای احساس غم‌های من و آزارهای عیسی در عمق قلبشان... باید یک پدرناوروس و هفت تسبیح مقدس بین ایستگاه‌ها دعا شود، به افتخار غم‌وگسستن‌های من و اشک‌های من... خاصه‌ی آن‌هایی که سه‌شنبه‌ها و جمعه‌ها برای انجام این راه صلیب می‌آیند، لطف‌های دل من دریافت خواهند کرد... بسیاری از گناهکاران در اینجا تبدیل شده‌اند، روی راه صلیب و پای بزرگ‌ترین صلیبی که من روزانه شبانه‌روزی به خاطر گناهکاران جهان دعا می‌کنم... این کلبری مقدس من است... آن‌هایی که مرا دوست دارند باید با صلیب همراهی کنند..." (۱ اکتبر ۱۹۹۹) این راه صلیب یکی دیگر از لطف‌های ویژه‌ایست که دل پاک مریم در زیارتگاهش دارد.

چهارده صلیبی چوبی وجود دارند که ایستگاه‌ها را نشان می‌دهند، مسیر عیسی و مریم به کلبریا. زودتر نقاشی‌هایی از ویای دولوروسا نصب خواهند شد. بسیاری از زیارتیان این راه را طی کرده‌اند در حالی‌که عمیقاً بر رنج‌های عیسی تفکر می‌کنند. شروعش در ابتدای پارکینگ‌ها است و پایانش در صلیبی جلال‌آمیز که روی زانوهایشان دعا می‌کنند و برای گناهانشان آمرزش طلبیدند.

این یک مکان زیباست، جایی که چمن سبز به‌صورت فرش بزرگی ظاهر می‌شود و صعود تند تپه را نرم‌تر می‌کند.

فوارهٔ مریم مقدس

فوارهٔ نعمت

در ۲۱ فوریه ۱۹۹۹، در مکان جدید ظاهرات که به عنوان زیارتگاه ظهورهای عیسی و مریم در ژاکارئی شناخته شد، پس از یک پیام کوتاه داده شده توسط ماریوس، مریم مقدس شروع به حرکت چپ کرد بدون اینکه پشت خود را به مارکوس بگردد. مارکوس نیز شروع به دنبال کردن او کرد. مادر مقدس وارد یک حفره کوچک شد و دستور داد که ناظر مارکوس در آن مکان که نشان می‌داد بر زمین زانو زده و با دست‌هایش کنده کند. مارکوس همان‌طور که فرمان داده شده بود عمل کرد، و از جایی که کنده بود آب شروع به جاری شدن کرد، ابتدا لایهٔ خاکی داشت سپس کاملاً روشن شد و فراوان آمد. مریم مقدس چندین بار دستور خود را تکرار کرد، و هرچه بیشتر مارکوس می‌کندید، آبی بیشتری بیرون آمده است. مؤمنان چیزی از آنچه انجام داده نمی�داندن.

مارکوس کشف فوارهٔ مریم مقدس

ماریام گفت: "به این فواره برکت خاصی می‌دهم، و از امروز به بعد آب که بیرون آمده است بسیاری بیماری‌ها را درمان خواهد کرد، و این علامت عشق بی‌حد و حصر من برای همه فرزندان من خواهد بود تا خداوند را بزرگوار کنم!.... من آب این فواره را مبارک کرده‌ام تا تمام فرزندان من بتوانند از آن بخورند و در روح و بدن خود شفا یابند... درمان بیماری‌ها و اعتیادهایشان... تمامی کسانی که با ایمان و اعتماد به این فواره کوچک آمده‌اند، برکت‌های بزرگی از دل من دریافت خواهند کرد. این فوارهٔ معجزه‌آسا است... و همه‌ی آن‌هایی که تسبیح می‌خواندند و با اعتماد و عشق از آن بخوریدند، برای روح و بدن خود برکتهای بزرگی دریافت خواهند کرد! به این فواره "فوارهٔ نعمت" بگویید.

در ۳۰ مارس، یک مبارکه دیگر دنباله‌دار پیام بود. بعداً در ۲ آوریل همان سال، جمعه بزرگ، مریم مقدس دوباره فواره را مبارک کرد و آنرا با برکت‌های بیشتری غنی‌تر ساخت و وعدهٔ بیشتر از طریق فضیلت اندوه‌ها و اشکهایش داد.

عیسی خود چندین بار دربارهٔ این فواره سخن گفته است و آنرا مبارک کرده است.

فوارهٔ نعمت

تعداد زیادی از مردم تاکنون توسط این آب مبارک شفا یافته‌اند، حتی آزمون‌های پیش و پس از درمان خود را همراه با گزارشی شخصی به مارکووس تادئو ارائه کرده‌اند تا در آینده این نعمتها فوق‌العاده اثبات و ثبت شود. تمامی این اسناد آرشیو می‌شوند. آب معجزه‌آسای مریم مقدس هر روز در مقبره از ساعت ۸ صبح تا ساعت ۵ بعدازظهر جمع آوری می‌شود.

مجمع دعا و تفکر بر پیام‌ها

این رویداد هرسه‌شنبه، همیشه ساعت ۹ صباح شروع شده و حدوداً ساعت ۴ عصر پایان می‌یابد، در مقدس‌گاه ظهورها. طی این مجمع، دعاها، تفرقات، آوازهای مذهبی و همچنین فیلم‌هایی دربارهٔ زندگی قدیسان و ظاهر شدن‌های دیگر مریم مقدس در جهان به درخواست خودش نمایش داده می‌شود.

در طول این مجمع است که پروردگار ما و مریم مقدس پیام‌هایشان را برای دنیا ارسال می‌کنند.

برنامه‌های مقبره ظهورها

مقدس‌گاه ظاهر شدن‌ها روزانه از ساعت ۹ صباح تا ساعت 5 عصر باز است، همه روزه شامل یکشنبه‌هایی که مجمعهای ظهور شروع می‌شوند. چشمه‌های معجزه‌آسا مریم مقدس، پروردگار ما و یوسف ناصری همیشه پربارند و هرروز قابل دیدن هستند. اما باید به یاد داشت که همان‌طور که گناه است در لباس نامناسب وارد کلیسای شود، همین‌گونه اینجا نیز در این مکان مقدسی گناه است با شورت‌ها، کت‌های کوتاه، پیراهن‌هایی بدون آستین یا کم‌گوشه و پوشاکی تنگی یا شفاف یا پوشاکی که نمونه بدی می‌دهند و حضور مقدس پروردگار ما و مریم مقدس را افترا می‌کنند. ورود همراه حیوانات نیز ممنوع است مگر برای دعا و زیارت.

چشمه قلب مقدسی عیسی

متن این وب‌سایت به طور خودکار ترجمه شده است. از هرگونه خطا پوزش می‌طلبیم و لطفاً به ترجمه انگلیسی مراجعه کنید