عیس گفت: «قوم من، بسیاری از روحها هستند که با محدودیتهایی در زندگی خود میگذرند. مانند آنچه کشیش گفتهاست، آنها 'بیگناه' اند و برای رفتارشان کمتر مسئول پنداشته میشوند. من آنها را به گونهای خاص از فریب شیطان محافظت میکنم. حتی با وجود این محدودیتها، هنوز روحهای زنده و عاشقانهاند که باید زندگیشان را احترام بگیرید. این بدنهای روحانی که در بدنی فیزیکی هستند، ناراحتند زیرا نمی�بند خودشان را کاملاً بیان کنند. من همهی این روحها را مانند تمام دیگران دوست دارم، اما آنها برای من مثل کودکان کوچکی اند که با عشق خاصی از آنها نگهداری میکنم. آنان قربانیان بیماری، جنگ یا نقص مادرزادی هستند و هیچکس مسئولیت شرایطشان نیست. اکنون شما را به بوبی سپردهام.»
بوبی گفت: «شما همهی آنقدر دوست دارید که وقتی در بدنی بودم از شما میدانید. حالا آزاد از محدودیتهای خود هستم و زیبا است دوباره عیسی و مریم را دیدن. به تمام خانوادهام، خاصه مارلین و جوآن برای تمامی آنچه در زندگی من مراقبت کردید تشکر میکنم. شما راهی بیرون رفتید تا زندگیم را با شرایط دشوارتر ممکناً آرامتر کنید. محدودیتهایی داشتم که چه کاری انجام دهم، اما در بیان عشق به همهی افراد محدود نبودم. از حضور نزد مردم و پذیرفته شدن توسط آنان لذت بردم. برای تمامی شما دعا میکنم، و یک تصویر من را در دیدگاه آشکار نگه دارید تا بتوانید مرا بهعنوان مدیترانهدار دعای خود یاد کنید زیرا عیسی گوششان دارد.»
(مسهای روز نخل - قصد کامیل) کامیل گفت: «خوشحال بودم که لیدی و بقیهی شما در مراسم من حضور داشتند. قبلاً از تمامی مسها تشکر کردم زیرا آنها به زودی مرا به سوی آسمان رساندند. یاد دارم سالهایی پیش در خدمات روز نخل شرکت کردهام، اما همه چیز آن زمان با لاتین بود. موسیقی در مسیحیت زیبا بود، ولی باید بگویم که موسیقی آسمانی بسیار بهتر است. شما از ژانت شنیدهاید چگونه مشغول کارهایش بودهام تا او احساس بیداری نکند. (روشناییها را خاموش کرد و فن رو روشن کرد) همیشه در تلاش هستم روحهای دیگر را به سوی آسمان هدایت کنم، زیرا این مأموریت جدید من است. سلام بگویید به بابی، ویک، شارون و کارول و از طرفم بدانید که چقدر دوستشان دارم.»