نویسید: روسیه، دختر محبوب من، دوباره زنده خواهد شد! فرزندم، خیلی زود دوباره زنده خواهد شد! نفس قدرتمند قدسی روحالقدس بر او فرو میریزد و به او روح زندگی، زندگی نعمت و عشق من را بازمیگرداند!
مادرم در فاطمه ظاهر شده بود و تبدیل روسیه را پیشبینی کرده بود، و دقیقاً مانند آنچه پیشبینی کرد، اتفاق خواهد افتاد. این کار را میکنم تا زن پوشیده از خورشید، خفاش مارها، ترس شیاطین، ekstazi فرشتگان و حاکم تمام آفریدههای من را بزرگوار کنم.
آرامگاه فاطمه هنگامی که روسیه تبدیل شود، بزرگوار خواهد شد و سپس توجه و شناخت کل جهان را دریافت میکند. بله، زیرا آرامگاه فاطمه اگرچه توسط کلیسا شناخته شده است، اما بهصورت جدی توسط بشریت پذیرفته نمی喚ده میشود؛ پیامهای مادرم در آنجا تقریباً ۸۴ سال پیش که فرستاده شد، شنیده نمی喚ده میشود; قلب بیداغ او کافی نیست. از پیام فاطمه جستجو و خواسته نمیتواند بهطوریکه من خواهان دارم پاسخ داده شود.
و همین دلیل است که تو، چهارمین گوسفند کوچک من، باید بدون تأخیر پیام فاطمه را در جهان شناخته کنید. شما باید ما را برای همه روحها آشنا و محبوب سازید! و این مأموریتت برای تمام روزهای زندگیات میباشد. جلو! جلو، شوالیه تعقیب بیداغ! با شجاعت مبارزه کن تا من یکروز تاج زندگانی ابدی به تو بدهم!
من از روحها که قلبهای ما را سوراخ کردهاند دوست دارم، اما نمیتوانم آنها را پیدا کنم! بیشتر روحها خودخواه هستند و فقط فکر میکنند برایشان، مشکلاتشان و دردهایشان. چندی از روحها فراموش میکنند تا 'ما' را بفهمند. وقتی من 'ما' گفتم، به غمیهای قلب محبوبترین سنت جوزف هم اشاره دارم؛ بله، زیرا او بسیار رنج میبرد زمانی که بشریت فاسد شده و پسر عزیز خود را رد کرده است، همسر بیداغ و مریم مقدسش را ملکهاش. بله، او برای دیدن جهان در حالت بیتوجهی، سردگی و کفر هزار بار بدتر از مردم بیت لحم رنج میبرد. بنابراین من روحها خواستارم که با دعاها، قربانیها؛ زندگیشان کاملاً به عشق و وفاداری به ارادهٔ قدسیترین من بپوشاندند.
من قلب بسیار مهربانه سنت جوزف را درخواست کرد تا روسیه را برای مادر مقدسترین من آماده کند و فتح کند، دقیقاً مانند اینکه او غار بیت لحم و خانه ناصره را آماده کرده بود.
میخواهم روحهای شما تبدیل به نسخهٔ زنده دل مقدسی من، قلب مادرم و پاکترین قلب قدیس یوسف شوند. میخواهم شما انعکاس عشق ما، پاکی ما و نعمت ما بین مردم باشید، خاصه در این زمانها که جادوگری، ارقامشناسی، کارتونیسم، پیشگویی، عرفانیگرایی، بیخدائی و همه آموزشهای مخالف از کلام مقدس حقیقت من بهطور وحشیانه علیه کلیسای مقدسی من پیشروی میکنند و باعث میشوند بیشتر فرزندانم در گمراهی افتادند و روحشان را بازدهند.
کلیسا مقدسی من و دین کاتولیک مقدس من هرگز به چنین خطر بزرگی نرسید!
در زمانهای قدیم دشمنانم علنی علیه من اعلام میکردند و با کلیسای من مبارزه میکردند؛ اما اکنون داخل کلیسای من نفوذ کردهاند و بسیاری از روحها را فریب دادهاند، تلاش دارند تا آنرا به تدریج از درون نابود کنند.
شیتان قدرت زیادی به کلمات بسیاری از اسقفهای و کشیشهای کلیسای من داد که باعث میشوند بسیاری از روحها دوری از پرهیزکاری و دعا بگیرند، حتی تا آنجا که روحها را وادار کنند دعا را نفرت داشته باشند، در حالیکه تنها این است که آنها را نجات دهد. خاصه در طول قمرهٔ بزرگ، هیچکس دیگر بر دردهای من و مادرم تأمل نمی�برد، زیرا به جای آن روی دردهای خودشان و جامعه فاسدی که زندگی میکنید، تامل میکنند؛ بنابراین هر فرصت برای ندامت واقعی قلبها از بین میرود و آنها کاملاً بیحساس در برابر هر نور الهیای که قصد دارد آنان را لمس کند، میشوند.
فرزندانم، تبدیل شوید! پادشاهی خدا نزدیک است! تبدیل شوید تا روز ابدی برای شما بیاید!
تغییر کنید که مادر مقدس من حالا مأموریت را که به او دادم انجام میدهد تا شما را آماده بازگشت مجیدی من کند!
تغییر کنید زیرا تقریباً همه نشانهها برای تبدیل شدن و برگشت به سوی من داده شدهاند.
تغییر کنید و در دعوتهای آخری که به شما میکنیم، با دلهایی پر از غم و تلخ بودن باور داشته باشید!
به این طریق ما قادر خواهیم بود تا شما را به نجات امن و خوشبختترین زندگی در آسمان هدایت کنیم؛ جایی که ما بتوانیم شما را دوست داریم و شما نیز ما را؛ جایی که ما در دلهایتان آرام میگیریم و شما در دلمان؛ جایی که برای همیشه از شما شادی خواهیم کرد، و شما از 'ما'.
ایمان بیاورید! روسیه خواهرت دوباره زنده خواهد شد! و جلال قلبهای ما در هر گوشهای از زمین دیده شده و مبارک میشود!
ایمان بیاورید! من خواهم آمد، و سرانجام دلهایم متحد برتری خواهند یافت!"
(یادتان - مارکوس) پس از این پیام، پروردگارمان و مریم مقدس به من قدیسترین عیسی را دادند، مانند سایر مواقع، بدین صورت: اولاً یک ناز در قلب مقدس عیسی ظاهر شد. سپس زیر آن کاسهای مقدسی ظاهر شد که در هوا باقی ماند. بعد از آن مریم مقدس شروع کرد تا با من دعاهای "خداوندم، من میپذیرم. عیسی قدیس من. سهگانهٔ مقدّس." را بگوید، که این دعاها توسط او به من آموخته شدهاند.
سپس با من «بره خدا» را دعا کرد و از "خداوندم، من ناچیز هستم" شروع شد، و این دعا را سه بار تکرار کردن مرا رهبری کرد، سپس ناز مقدسی که در دستش بود را در خون مقدسی که درون کاسه قرار داشت غوطهور کرد و به من گفت:
(مریم مقدس) «بدن و خون پسرم که به تو میدهم جانت را برای زندگی ابدی نگهدارند. سپس نزد من آمد و گفت، "کورپوس کریستی!" (بدن مسیح)، سپس ناز مقدسی را در دهانم گذاشت.
آنچه در من ایجاد شد چنان بزرگ، عمیق، بیپایان، عجیب و الهام بود که نمیتوان آنرا به زبان بیان کرد. شاید در آینده بتوانم موقعیت خوبی داشته باشم تا بگویم چه اتفاقاتی برای من رخ داد.
پس از سپاسگزاری دوباره نگاهی بر مریم مقدس انداختم، که در همان لحظه تنها بود، زیرا پروردگارمان هنگام قدیس شدن ظاهر شد و در قلبم دیده میشد. سپس مریم مقدس به من آخرین مبارکدادی داد و نیز ناپدید شد. از آن زمان تاکنون هر جمعه چنین بودهاست، با چند استثنای کمی.
نیز این نعمت بزرگ است که هیچگاه نمیتوانم سپاسگزار شوم یا به خداوند و مریم مقدس پاداش بپردازم. تنها کاری که میتوانم انجام دهم اینست که زندگی کنم تا خدا را دوست داشته باشم، از او اطاعت کنم و ملکه مقدس آسمانها و زمین را برای چنین نعمتی بزرگ.