مقام مقدسی - چشمه معجزهآسا مادر ما
"- من بانوی غمی هستم! در پای صلیب پسر الهیم عیسی مسیح بودم و آخرین دردت را شاهد بودم. آخرین کلماتت و آخرین نفست. با دل شکسته از دور، او را در بازوهای من پذیرفتم و همراهش به گور رفتم. حتی امروز هم بانوی غمی هستم، چون اکثریت بشر پشت خودشان میگذارند...او را رد میکنند، او را نفرت دارند و از فرمانبرداری با او سرپیچی میورزید. حتی امروز هم بانوی غمی هستم، چون دیدن کلیسای تاریک شده به دلیل کمبود ایمان است، ضعیفشده توسط کمبود دعا، و روزبهروز در زیبایی و جلال خود تضعیف میشود. حتی امروز هم بانوی غمی هستم زیرا بشر خودش را برای مادیگرایی، لذتپرستی و تعقیب بیدستور از لذایت سپرده است، فراموش کردهاست که دعا، تنبهجویی، توبه و چه قدر هزینهای بر عهده پسرم گذاشته شده تا نجات کل جهان باشد. حتی امروز هم بانوی غمی هستم زیرا بیشتر مردم دیگر 'چیزها' خدا را احترام نمی�یند...آنها حضور پسرم را بیارزش میدانند و از آن توهین میکنند. حتی امروز هم بانوی غمی هستم، چون اکثریت مسیحیان، حتی کاتولیکهای خودشان نیز جمعه بزرگ را احترام نمیبخشید. آنها دعا نمی�یند، قربانی ندارند، سکوت ندارند، بر رنجها و دردهای پسرم و دل من تأمل نکنند. بشر از خدا دور شده است، و همین دلیل است که خشونت، نفرت و شر جهان را مسلط میکند. من بانوی غمی هستم. و از بشریت خواستهام تا تبدیل شود و فوراً به پروردگار بازگردد، کسی که تنها اوست که قادر به نجاتشان است".