پسران عزیز، امشب شب کریسمس است، شب مقدّس! پسران محبوبم، به عنوان یک مادر رحیم، همه شما را دعوت میکنم که قلبهایتان را تبدیل به 'بسته' کنید تا فرزند من که متولد شدهاست، او را بپرندارید.
او با رد شدن توسط همه و بیگانه بودن متولد شد! هیچ 'در' ای او را پذیرفته نیست! در سردی بسیار شب آن، کودک متولد شد، از سوی همه نفرت زده شده بود و به عنوان یک بیگانه شناخته میشد.
با عشق بزرگ، شریک زندگی من یوسف او را بر روی 'بسته' قرار داد و با چند کاهی که در اختیار داشت او را گرم کرد. در حالیکه غریبان نمی�ایده بودند او را بپرندارید، یوسف و من او را به تمام دلهایمان پرستیدمیم و از جهان صلح خواستیم!
در این ساعت ستارهها میتابانند، فرشتگان برای گروهی از چوپانانی که گلهشان را نگهداری میکردند نزول کردند و به آنها آمدن خداوند را اعلام نمودند. با شادی بسیار ایمان آوردند و جایی که ما بودیم رسیدند. او را با شادمانی پرستیدند، خبری که فرشته داده بودند را بیان کردند. آنها برگشتند.
من در عمق قلبم بر همه آنچه خداوند به من نشان داد فکر کردم. عیسی آرامانه خوابید و ما او را پرستیدمیم.
امشب مقدّس این، جسیس را برای شما میدهم و او را در دلهایتان قرار میدهم تا با تمام قلبتان او را دوست داشته باشید!
پسران من، امشب میخواهم به شما همان پیام فرشتگان را تکرار کنم: سلام! سلام! سلام! جایگاهی برای صلح در دلهایتان بسازید! آرامش خداوند در شما ساکن شود!
به همه در این لحظه، میخواهم برکت من را به نام پدر، پسر و روح القدس بدهم".
(مارکوس): (در این روز صلیب کوه خودشان روشن شد، نورانی شده بود و یک نور فراطبیعی از خودش تابانید.
(مارکوس): (در این روز صلیب کوه خودشان روشن شد، نورانی شده بود و یک نور فراطبیعی از خودش تابانید. ما تسبیح خواندیم. مریم مقدس ظاهر شد و برکت داد به ما.
برنادت قدیس مانند سال ۱۹۹۳، با تاجی گلها روی سرش و یک پرده سفید و جلیقهای سفید ظاهر شد).