عیدهٔ تعالیماریا
خانم ما اینجا است. او میگوید: "تسبیح به عیسی." او با لباس سفید و طلایی و نور روشن اطراف خود همراه با فرشتگان بسیاری در آن است. حالا این نور که حول اوست، تا کشیشان حاضر گسترش یافتهاست. خانم ما سرش را به سوی آنان میزند.
حالا او بیشتر به همهی ما روی آورده و میگوید: "عزیزان کوچک من، عیسی امشب مرا فرستاده تا از شما بخواهد که در برابر هیچ شرایطی زندگی خودتان نگران نباشید و هر چیز را به ارادهٔ الهی خداوند سپارید. فهم کنید که همهی اینها مانند برگی در باد میگذرانند. مادر آسمانیتان، رفاه شما را در دل دارد."
"من بر اساس درخواست عیسی امشب آمدهام تا از شمای بخواهد که دعاای که توماس اکویناس این هفته به شما داده است، با خاصیت و دلیری بیشتر بگوید. چرا که همین دعاست که میتواند شما را عمیقاً در اتاقهای دلهای متحد ما هدایت کند. نجاتِتان، عزیزان من، هنگامیکه خودراستجویی شوید و قاضی تندرو باشید، به خطر افتاده است. چون اینها قلب پاکدلی شخصی را تهدید میکنند. اینها را به شما گفتهام چرا که عیسی خواستهاست، زیرا ما آرزو داریم با شمای در آسمان باشند."
"امشب مرا برکتِ عشق مقدس من برایتان میدهم."