من مادرم را میبینیم که با همراهی فرشتگان چند پله «آسمانی» نزول میکند. او میگوید: "من آمدهام تا به تو بگویم، دخترم، و
تو کمک کنم درک کنید که کشورت و بیشتر ملتها از نظر روحانی فقیر هستند. این چنین است زیرا ملل آزادی رهنمون را بر قانون خدا ترجیح میدهند. انتخاب آزاد به یک خدای سنگی تبدیل شدهاست. آزادی رهنمون، در بسیاری موارد، به یک خدایی خالی و بیمعنی تبدیل شده که نه روح را زنده نگه دارد و نه بدن. همه آنچه زندگی را مخالف است جان روانها را از خوشبختی ابدی محروم میکند."
"در این ماههای تابستانی نزدیک، شما شاهد رخدادهای ویرانگر خواهید بود که به وسیله قلب انسان و طبیعت خود رخ خواهد داد. خدا سعی دارد نشان دهد که انسان یک موجودی مستقل نیست."
"من با پیشنهاد راه عشق مقدس میآیم که نشانهای در مسیر دلم است. این راه و پناهگاه دلم است. یاد بگیرید به من اعتماد کنید و ایمان داشته باشید به کسانی که به من وقف شدهاند، زیرا اینان هستند که من انتخاب کردهام تا از طریق آنان عمل کنم. من تلاشها و دعاهای این روحهای مقدس را با لطف خود مضاعف میکنم."
"این ساعت نیست برای اعتماد به جهان یا هر 'پناهگاه امن' که توسط کوشش انسان داده شدهاست. بر پناهگاهی از دل بیعیب و خال من تکیه کنید که همیشه عشق میکند و تغییر نمی�یده است. میخواهم تو را در شعله دلم غرق کنم تا همه گناهان سوزانده شود. با تلاشهایت و لطف من تبدیل خواهید شد." او رفت.