محبوب منجی، امروز دوباره به ما بگو و نیرو و شجاعت را بر روی این راهت بده.
نواهنگی از فرشتگان حاضر بودند. آنها کیریه، آگنوس دی و در طول تبدیل مقدس خواندند. مریم معزز در مجسمهٔ روزا میستیکا و در مجسمهٔ فاطمه حضور داشت. عیسی رحیم دوباره پرتوی نعمت خود را به رنگ زرد و سفید ریخته است. پادشاه کوچک حرکت کرد و روشن شد، مانند یوسف مقدس، و از مجسمه قلب مقدس عیسی پرتوهای دلش بیرون آمدند.
عیسی میخواهد با ما سخن بگوید: گلهٔ کوچولو من محبوب، منتخبهای محبوبی که امروز دوباره از طریق فرزند شایسته، اطاعتکننده و متواضعم آن، تنها کلمات مرا بیان میکند. هیچکدامی از او خارج نیست. منتخبها محبوب، گلهٔ کوچک من، شما که باقی ماندهاید، بترسید. این تعقیب ادامه دارد. اگر در اعتراف من، شهادت من بگویید و به حقیقتش شاهد باشید، چیزی برایتان نمی�بیند؛ بلکه میتوانم پرتوهای نعمت را بر دلهایتون ریخاند: پرتوهایم، پرتوهای رحمت و عشق. (در این لحظه، پرتوهایی از قلب عیسی رحیم در طلایی و قرمز بیرون آمد).
بله، نمی�بند که قداس مقدس قربانی من برگزار شود. آن را نخواهمند. همچنان به قوانین اسقفها گوش میدهند که با حقیقت مرا نیست. این موتو پروپریو توسط پدرم مقدس اعلام شده تا در همه کلیساها دوباره قداس مقدس قربانی من برگزاریده و این حقیقت آشکار گردد. من، عیسی مسیح، خواستار آن هستم که تمامی کشیشها این قداس مقدس را با بزرگترین احترام برای جلال مرا برگزار کنند.
شما، پسران کشیشام، از حضور مرا، حضور حقیقی مرا بسیار طولانی است که باور ندارید. چقدر دورتر شدهاید! چقدر از من، عیسی محبوبتون فاصله گرفتهاید به کوم در مراسم تبلیغ شما وعده داده بودید: برای خدمت کردن به من و حالا مردم را میسروید. حقیقتهای مرا نمی�بند؟ آیا دیگر متعلق به من نیستید و قلبم، دل عیسی که وفاداری خودتون را وعده دادید، بازگشت ندارید؟ آنرا نگهداردهاید. در گمراهی و اشتباه هستید و این گمراهی را بر مردم باورمند مرا اعلام میکنید که هنوز خواهان اعتقاد هستند.
اما شما، پستانداران من، به اعتراف حقیقتهایم دعوت شدهاید. چقدر ضعیف شدهاید. چقدر ضعفبار است اعترافاتتان. هیچ چیز از وفاداریتان باقی نماندهاست. مادر آسمانی من برای پسرانش که کشیش هستند چه مقدار خون اشک میریزد. چقدر رنج میکشد. اگر تنها بتوانید آن را یک لحظه اندازهگیری کنید، فوراً توبه خواهید کرد و به سکرامنت پشیمانیام آمده و اعتراف خوبی کرده و این اعترافات را به من بدهید. با ندامت پر شما بازخواهید گشت، شما، پسران محبوب کشیشهایم که از من دور هستید.
چند وقت است که باور کنید؟ چقدر کار بیشتری باید انجام شود؟ چند بار مادرم برایتان گریه میکند؟ چه زمانی کاملاً تبدیل خواهید شد؟ آیا باید تجربهٔ پاول را به شما رخ دهد؟ چند بار از طریق ابزار میلدار من آن، هشدار دادهام؟ چند بار کلماتم در دستتان بود و با ضعف کامل آنها را رد کردید تا دیگر قادر نباشید فرمان کشیشتان را بپذیرید. نمی�بند میخواهم، پسران محبوب کشیشهایم. بیشاپهایم، دوباره به شما صدا زدهام: پستانداران خودتان را جمع کنید! آنها را با هم به مذبح قربانیم رهنمون شوید!
چقدر غمگین هستم من، عیسی مسیح، در گله کوچکم. او نیز شما را رد میکند. باید سریعتر به جشن مقدس قربانام بیایید و اعتراف ندامتآلود خودتان کنید. اما هنوز فرمان کشیشتان را بپذیرید. منتظر شماست، پسران محبوب کشیشهایم. نمی�بند همهی شما در گودال ابدی سقوط کنیم. باور دارم که پیش از این گودالی ایستادهاید و هنگامیکه کلماتم و حقیقتهام را سرانجام اطاعت نکنید، خواهید افتاد.
منتان دوست داریم و میخواهم شما را برگرداندم و در سهگانه با مادر آسمانی من بسیار غمگین هستیم. بیایید! بازگردید! بازگشت کنید، پسران کشیشهایم، بیشاپهایم! زمان آن رسیدهاست! زمانی که نزدیک است زیرا آمدنام نزدیک است. با تمام قدرت و جلال میآیم، و اگر تا آن وقت برگشت نکردهاید، یک شر بسیار بد و رویداد بزرگی بر شما خواهد آمد، چون در آن هنگام دیر شدهاست، پس گویم: من شمات نمی�بند! من شمات نمی�بند! چقدر غمگین و تلخ برایتان.
گروه کوچکام، از اینکه آمدهاید تا جشن مقدس قربانم را برگزار کنید، سپاسگزاری میکنم. دلهایمان را آرام میدهید. سپاسگزار هستم. سپاسگزاری به پسر کشیش محبوب من. سپاسگزاری به مریم محبوبی که این فضا را برای من فراهم کردهاست. چقدر قلبتان را با شکر، شادی و صلح پر خواهیم کرد، چون شما را دوست داریم.
اکنون در سهگانه خداوندتان، همراه مادر عزیزم، همهی فرشتگان و قدیسان، همراه پدر پیو محبوب من، با یوسف مقدس که این کلیسای خانگی به نام او تقدیس خواهد شد، در اسم پدر، پسر و روحالقدس. آمین. عشق را زنده کنید، زیرا عشق تا ابد باقی میماند. آمین.
تسبیح و جلال بیپایان باشد برای عیسی مسیح در مقدسترین سکرامنت مذبح. مریم محبوب با کودک، به همهی ما برکت بدهید. آمین.